نمونه سؤال ادبيات فارسي 1  درس6-4

درس  چهارم

 

درك مطلب

امام       ايا فرقه‌ي فارغ از ننگ و نام

1- «ننگ و نام» يعني چه؟

2- منظور از «فرقه‌ي فارغ از ننگ و نام» چيست؟

عباس    نهاديد بر كفر، اسلام نام

3- مصراع را به نثر (زبان معيار) مرتّب كنيد.

4-امام        من، اي قوم، فرزند پيغمبرم

  منظور از «قوم» چه كساني هستند؟

عباس    حسين است آقا و من نوكرم

5- رابطه امام حسين (ع) و حضرت عباس (ع) با يك ديگر چگونه است؟

معني لغت

 نمی دهم به شما غیر ناوک برّان

دانش هاي ادبي

در ادبيات غرب به نمايشي كه تصوير ناكامي اشخاص برجسته است .............مي گويند.

 

درس پنجم

 

معني بيت

دوش به خدمت قطران بودم.25/0

سمك و قطران نگاه مي داشتند.25/0

گفت: «اي آتشك! رها مكن كه مرا به سيلي بكشند».

هر كه اين مي‌شنيد مي‌گفت: «هول عيّاري اي كرده است!»

در این کار تعبیه ای است.

پس  احوال آوردن قطران که چگونه کرد با آتشک  واو را کار چون افتاد همه شرح باز می داد.

 

درك مطلب

پس آتشك دست سمك بازِ پس بست و پالهنگ در گردن وي افكند و مي‌آورد تا به لشكرگاه رسيد. چون آتشك را ديدند كه يكي را پالهنگ در گردن كرده گفتند: «اين كيست؟» آتشك مي‌گفت با خرّمي و نشاط، كه سمك است. هر كه اين مي‌شنيد مي‌گفت: «هول عيّاري اي كرده است!» او را قفايي مي‌زدند. سمك سراسيمه شد. گفت: «اي آتشك! رها مكن كه مرا به سيلي بكشند». آتشك بانگ بر ايشان زد و همه را دور كرد و آمد به خيمه‌ي قطران و در پيش وي خدمت كرد.

 

1- معادل امروزي اصطلاحات زير را بنويسيد.

بازِپس                                      قفا زدن

رها مكن                                  خدمت كرد

2- «دست بردي جانانه زده است.» معادل امروزي كدام جمله است؟

 

3- همه‌ي گزينه‌ها به جز گزينه‌ي «        ‌   » با واژه‌ي «پالهنگ» ارتباط معنايي دارند.

الف) ريسمان                                 ب) بند

ج) يوغ                                         د) بستن

4- چه ارتباطي ميان سمك، آتشك و قطران وجود دارد؟

5- به نظر شمار كار سمك در مورد قطران خيانت بود يا سياست؟ چرا؟

6- آيا رفتار آتشك پسنديده است؟ چرا؟

7- چرا نويسنده گفته است: «آتشك مي‌گفت با خرّمي و نشاط»؟

8- دو مورد از تفاوت نثر تاريخي را با نثر فارسي معيار بنويسيد.

 

«سمک عیار گفت: ای فرومایه ،خدمتکاران تو به خشم برفتند از بهر آن که تو گردن مرا بخواستی زدن، من نیز بر آن ستیزه که مرا قفا زدند تو را بیاوردم تا داد ایشان از تو بخواهم.»

الف- علّت رفتن خدمتکاران قطران چه بود؟

ب- سمک چه عاملی را دلیل آمدن قطران اعلام می کند؟

معني لغت

آتشك دست سمك بازِ پس بست و پالهنگ در گردن وي افكند

جلباب به روي مهد فرو گذاشته

او را قفايي مي زد

قطران را با تمکبن تمام آوردم.

ای پهلوان تودانی من این کار ندانم.

 

خود آزمايي

رفتار آتشک را با توجّه به عمل  کردش  در درس سمک وقطران چگونه ارزیابی می کنید؟

درس ششم

معني بيت

منـم آن تشنــه گهـر برده/ بخــت مـن زنـده، بخت تو مرده

تو مرا كشتي و خداي نكشت/ مقبـل آن كز خداي گيرد پشت

دولتـم چـون خدا پناهـي داد/ اينكــم تـاج و تخت شاهي داد

واي بـر جـان تو كه بدگهري/ جان بري كرده‌اي و جان نبري

                     

درك مطلب

منـم آن تشنــه گهـر برده/ بخــت مـن زنـده، بخت تو مرده

تو مرا كشتي و خداي نكشت/ مقبـل آن كز خداي گيرد پشت

دولتـم چـون خدا پناهـي داد/ اينكــم تـاج و تخت شاهي داد

واي بـر جـان تو كه بدگهري/ جان بري كرده‌اي و جان نبري

 

1- مفهوم كنايه‌هاي زير را بنويسيد:

الف) تشنه‌ي گهر برده              ب) بخت من زنده

ج) تاج و تخت شاهي              د) جان بري كرده‌اي

 

3- در كدام بيت يك كلمه بيش از دو بار تكرار شده است؟

4- تفاوت معنايي كلمه «آب‌دار» را در دو مصراع زير بنويسيد:

حالي آن لعلِ آب‌دار گشاد/ پيش آن ريگ آب‌دار نهاد

 

معني لغت       

مقبـل آن كز خداي گيرد پشت

برگ شاخه ی دیگر برای شفای صرعیان

داستان «خير وشر» نشانگر اين حقيقت است كه بدسگالي به تباهي مي انجامد

 

دانش هاي ادبي

-  كدام يك از كلمات بيت زير در معناي استعاري به كار رفته است

گفت مُردم ز تشنگي درياب/ آتشم را بكُش به لختي آب

 

- در بیت زیر مشبه و مشبه به را مشخص کنید.

در چراغ دو چشم او زد تیغ   نامدش کشتن چراغ دریغ

 

- طرفين تشبيه (مشبّه، مشبّه به) را در مصراع زير مشخص كنيد:

پيش آن خاكِ تشنه رفت چو باد

 

-        دكتر زهرا كيا «داستان خير و شر» را از كدام مثنوي‌هاي نظامي بازنويسي كرده است؟

 

خود آزمايي

محوري ترين پيام داستان خير و شر چيست؟

با خواندن داستان خیر وشر کدام داستان قرآنی را به یاد می آورید؟

در بیت«آمد آورد پیش خیر فراز / گفت گوهر به گوهر آمد باز» مقصود از گوهر اول و گوهر دوم چیست؟

 

 

مصدر وبن مضارع

مصدر

بن مضارع

مصدر

بن مضارع

مصدر

بن مضارع

مصدر

بن مضارع

آراميدن

آرام

آشاميدن

آشام

آغازيدن

آغاز

آمرزيدن

آمرز

ارزيدن

ارز

انديشيدن

انديش

باريدن

بار

باليدن

بال

بخشاييدن

بخشا

بخشيدن

بخش

برازيدن

براز

بريدن

بر

بسيجيدن

بسيج

بوسيدن

بوس

بوييدن

بو

پاشيدن

پاش

پاييدن

پا

پرستيدن

پرست

پرسيدن

پرس

پرهيزيدن

پرهيز

پريدن

پر

پژوهيدن

پژوه

پسنديدن

پسند

پلاسيدن

پلاس

پلكيدن

پلك

پناهيدن

پناه

پوسيدن

پوس

پوشيدن

پوش

پوييدن

پوي

پيچيدن

پيچ

بافتن

باف

شكافتن

شكاف

شكفتن

شكف

آشفتن

آشوب

رُفتن

روب

رَفتن

رو

سفتن

سنب

گرفتن

گير

گفتن

گو

شايستن

شاي

گريستن

گري

ويراستن

ويراي

يارستن

يار

جستن

جَه

خواستن

خواه

رُستن

رو

رَستن

ره

كاستن

كاه

جُستن

جو

شستن

شو

بستن

بند

پيوستن

پيوند

خاستن

خيز

شكستن

شكن

نگريستن

نگر

گسستن

گسل

نشستن

نشين

انباشتن

انبار

انگاشتن

انگار

پنداشتن

پندار

داشتن

دار

كاشتن

كار

كِشتن

كار

گذاشتن

گذار

گذشتن

گذر

گماشتن

گمار

نگاشتن

نگار

رشتن

ريس

گشتن

گرد

نوشتن

نويس

افراشتن

افراز

افراختن

افراز

آغشتن

آغر

تافتن

تاب

شتافتن

شتاب

فريفتن

فريب

كوفتن

كوب

يافتن

ياب

سودن

سا

فرسودن

فرسا

فرمودن

فرما

گشودن

گشا

نمودن

نما

بودن

بو

افتادن

افت

ايستادن

ايست

فرستادن

فرست

نهادن

نه

دادن

ده

گشادن

گشا

زادن

زا

آموختن

آموز

آميختن

آميز

آويختن

آويز

آهيختن

آهيز

افروختن

افروز

انداختن

انداز

اندوختن

اندوز

انگيختن

انگيز

باختن

باز

بيختن

بيز

پختن

پز

پرداختن

پرداز

تاختن

تاز

دوختن

دوز

ريختن

ريز

ساختن

ساز

سپوختن

سپوز

شناختن

شناس

فروختن

فروش

گسيختن

گسل

آراستن

آرا

بايستن

باي

پيراستن

پيرا

توانستن

توان

دانستن

دان

زيستن

زي

آفريدن

آفرين

گُزيدن

گُزين

شنيدن

شنو

ديدن

بين

چيدن

چين

آكندن

آكن

آوردن

آور

افسردن

افسر

افشاندن

افشان

افكندن

افكن

پراكندن

پراكن

پروردن

پرور

پژمردن

پژمر

تكاندن

تكان

خوردن

خور

راندن

ران

سپردن

سپر

ستردن

ستر

غنودن

غنو

كندن

كن

گذاردن

گذار

گزاردن

گزار

گساردن

گسار

گستردن

گستر

ماندن

مان

آزمودن

آزما

آسودن

آسا

آلودن

آلا

افزودن

افزا

اندودن

اندا

بخشودن

بخشا

آزردن

آزار

آمدن

آ

بردن

بر

درودن

درو

زدن

زن

شدن

شو

كردن

كن

مردن

مير

بسودن

بسا

پيمودن

پيما

ربودن

ربا

زدودن

زدا

ستودن

ستا

سرودن

سرا

سوختن

سوز

گداختن

گداز

گريختن

گريز

نواختن

نواز

 

 

 

 

مصدر و بن مضارع

 

* مصدر تعدادي از فعل هاي ناگذر

آمدن، افتادن،ايستادن، باليدن(رشد كردن)، برخاستن، پريدن، پلاسيدن، پوسيدن، تابيدن، تركيدن، جنبيدن، جوشيدن، جهيدن، چرخيدن، خروشيدن، خزيدن، خشكيدن، خوابيدن، درخشيدن، دميدن، دويدن، رفتن، روييدن،زيستن، شتافتن، غريدن، گريستن، گنديدن، لرزيدن، لغزيدن، لنگيدن، ماندن، مردن، ناليدن،نشستن، وزيدن.

* مصدر تعدادي از فعل هايي گذرا به مفعول

آزمودن ، آوردن، افراشتن، افكندن،انداختن، بافتن، برافراشتن،،بردن،بستن، بوسيدن،بوييدن،پاشيدن،پراكندن، پرستيدن، پروردن، پسنديدن،پروردن  ،پوشيدن،تراشيدن، تكاندن، جويدن،چشيدن، خراشيدن، خواستن، خوردن، داشتن، دانستن، دوختن، دوشيدن، ديدن، راندن،ريختن، ساختن، ستودن، سرودن، شستن، شناختن، فرستادن، فريفتن، كاشتن، كشيدن، كندن،گذاشتن،گُزيدن، گَزيدن، گستردن،گستردن، گشودن، ليسيدن، مكيدن، نواختن، نگاشتن، نوشتن، نهادن، يافتن.

* مصدر تعدادي از فعل هايي گذرا به متمم

مصدر

حرف اضافه

انديشيدن،باليدن،برازيدن، برخوردن،پرداختن،پيوستن، تاختن، چسبيدن،گرويدن،نازيدن، نگريستن

به

جنگيدن، درآميختن، ساختن، ستيزيدن، آميختن(مخلوط شدن)

با

پرهيزيدن،ترسيدن،رنجيدن، گذشتن

از

گنجيدن

در

شوريدن

بر

* مصدر تعدادي از فعل هايي گذرا به مفعول و متمم

 مصدر

حرف اضافه

آموختن(تعليم دادن)، آويختن(وصل كردن،نصب كردن)،افزودن،آلودن،بخشيدن،پرداختن،پيوستن، چسباندن،سپردن،فروختن،گفتن،دادن

به

اندودن،آميختن(مخلوط كردن)، سنجيدن

با

پرسيدن،ترساندن،خريدن،دزديدن،ربودن،رهاندن، شنيدن، كاستن، گرفتن، آموختن(فراگرفتن)

از

گنجاندن

در

* مصدر تعدادي از فعل هاي دو وجهي

شكستن،ريختن،پختن،بريدن،گداختن، گسستن و....

نمونه سوال زبان فارسي 3  درس 9-3

درس سوم:  ویرایش

در عبارت زیر ،از کاربرد کدام واژه باید تا حدّامکان پرهیز کرد؟ چه واژه ای را می توان معادل آن به کار برد؟

«جمعیّت انبوه، ویران کننده ی محیط زیست می باشد.»

 

چرا نباید در نوشته های خود از عبارت «از جای بشد » به جای «عصبانی شد» استفاده کرد؟

 

عبارت های زیر را ویرایش کنید.

الف-«مدیر محترمۀ باشگاه ورزشی را در آخرین مسابقۀفینال دیدم.

ب- در واقع این جور وقت ها آدم دچار خودپرستی می شود که به درد نمی خورد.

 

کدام جمله درست است؟

الف-این موضوع ساده ای است که مشمول حال هر انسانی در هر زمان  می شود.

ب- این موضوع ساده ای است که شامل حال هر انسانی در هر زمان  می شود.

 

چرا کاربرد جمله ی زیر از نظر نگارشی درست نیست؟

« دو خواهر و برادر حافظ کلّ قرآن شدند.»

 

جمله ی زیر از نظر نگارشی چه اشکالی دارد؟

« گاهی ماشین ها تولید صداهایی ناهنجار را ایجاد می کنند که بسیار آزار دهنده است.»

 

تضاد میان اجزای عبارت زیر چگونه برجسته شده است؟

«دوست واقعی و پنهان کاری!»

 

کدام گزینه از نوع ویرایش زبانی به شمار می آید؟

الف- کاربرد درست همزه  ب- رعایت ارتباط موضوعی در نوشته  پ- رعایت علایم نگارشی  ت- به کار بردن فعل با حرف اضافه ی آن

 

 

به کار بردن کدام کلمه در نگارش فارسی نادرست است؟

الف- اتّفاقات         ب- ارتباطات        پ- تصادفات        ت- فرمایشات

 

چرا جمله ی « گلستان توسط سعدی نوشته شد.» درست نیست؟

 

در مورد« کژتابی »عبارت زیر تو ضیح دهید.

« همسر این مرد که خیّاط است با خانواده ام رفت و آمد دارد.»

 

چرا عبارت زیر از نظر نگارشی نادرست است؟

« دو موتور سوار به هم خوردند و کلّه ی یکی از آن ها زخمی شد.»

 

عبارت زیر را ویرایش کنید.(4مورد)

«بازرسان با توجه به سوابق گذشته ی متّهم ،نتایج به دست آمده  را تلفناً یا به وسیله ی پست گزارش می کنند.»

 

ابتدا  دلیل غلط بودن هر یک از جملات زیر را بنویسید ؛ سپس مشخص کنید ویرایش هر جمله در حوزه ی کدام نوع ویرایش قرار می گیرد؟

الف- حسن خوبی یک دانش آموز تلاشکری اوست.

ب- دوست من، حاصلضرب این اعداد را درست نوشت.

 

جمله های زیر را ویرایش کنید.

این نکته توسط یکی از حاضران گفته شد.

امواج ماورای صوت توسط گوش شنیده نمی شود.

این تصویرتوسط کمال الملک کشیده شده است.

مسعودی ترسید تئسط نانوا شناخته شود.

خانه توسط احمد خریده شد.

شهر از سوی دشمن آتش زده شد.

نماینده ی ایران از سوی معاون وزرات امور خارجه تا فرودگاه بدرقه شد.

این خبر را توسط چه کسی شنیدید؟

این مزرعه توسط نرده از جنگل جدا شده است.

زندانی توسط گلوله از پا در آمد.

نامه توسط پست فرستاده شد.

بهای کالا را توسط چک می پردازد.

این رود توسط چند مصب به دریا می ریزد.

او توسط حریق کشته شد.

بلاد عراق و پارس توسط لشکریان اسلام فتح شد.

این بنا توسط زلزله ویران شد.

 

درس چهارم:

. املای کدام گزینه نادرست است؟

الف- نقض پیمان                    ب- کلام مزبور                        پ- تمثال نیم رخ                      ت- مقاک خاک

  املای کلمه ها ، به ترتیب معانی (قیمت – چاق – ترسناک – حجاب ) در کدام گزینه درست است؟

الف- ثمن – سمین – هایل – حایل                                          ب- سمن – ثمین – هایل – حایل

پ- ثمن – سمین – حایل – هایل                                             ت- ثمن – صمین – هایل – حایل

  شکل املایی کدام گزینه بر شکل های دیگر ترجیح دارد؟

الف- شؤون-رؤوف             ب- مسأله – جرأت                 پ- هیأت – مسؤول              ت- هیئت – جرئت

  کدام گزینه از نظر مطابقت نهاد جدا و و نهاد پیوسته درست نیست؟

الف- روز های نوجوانی به سرعت از پی هم می گذرد.                   ب- گذشت این روزها در سرنوشت ما تأثیر فراوان دارند.

پ- دنیا در اثر رشد  وسایل ارتباطی به دهکده ی جهانی مبدل می شود.        ت- موفقیت ها خود به خود به دست نمی آیند.

در همه گزینه ها غلط املایی وجود دارد به جز گزینه ی...

الف- گماشته و منصوب          ب- حال وآجل             پ- شعر مذکور                ت- سفیر گلوله

 

ب) املا و بياموزيم(3نمره)

 

شکل درست /ء/ را در کلمات زیر بنویسید.

مشم/ء/ز :................................................مُ/ء/ انست:.........................................

 

درس پنجم:  مطابقت نهاد و فعل

«استدعا کردن» گونه ی مؤدبانه ی کدام فعل است؟

 

گونه ی مؤدبانه ی مصدر« بودن»  را درباره ی مخاطب بنویسید.

 

گونه ی مؤدبانه ی مصدر« آمدن»  را درباره ی مخاطب بنویسید.

 

در عبارت زیر  چه نوع حذفی دیده می شود؟

«مور،چه می داند که بر دیواره ی اهرام می گذرد یا بر خشتی خام»

 

در جمله ی زیر ،فعل حذف شده را بیابید؛ سپس بنویسید حذف به چه قرینه ای صورت گرفته است؟

«از دوستم پرسیدم : از کتاب های تازه چه خبر؟»

 

کدام عبارت درست است؟دلیل پاسخ خود را بنویسید.

الف- مردم به خیابان آمدند.           ب- مردم به خیابان آمد.

 

نوع حذف را در عبارت زیر مشخص کنید.(ذکر 2 مورد کافی است)

من بسیار تلاش کردم تا هدف اصلی برسم ؛امّا نتوانستم.

 

  در کدام گزینه فعل درست به کار نرفته است؟

الف- مریم ومینا به مدرسه رفتند.                          ب- زهرا با دوستش به کتابخانه آمدند.

پ- ما ودانش آموزان کلاس اول به اردو رفتیم.              ت- شما و والدینتان در جلسه حضور داشته باشید.

  در کدام گزینه شناسه آشکار است؟

الف- او هر روز به مدرسه می رود.                      ب- او دانش آموز فعالی است.

پ- آخر خیاط در کوزه افتاد                             ت- درست را بخوان

 برای کلمات(سنگ ها – مجلس – دسته ی اسکناس – ملّت) به ترتیب چه فعلی به کار می رود؟

الف- مفرد / جمع – مفرد – مفرد - مفرد / جمع                  ب- مفرد – مفرد - جمع – مفرد / جمع

پ- مفرد / جمع – جمع   – مفرد - مفرد / جمع                  ت-- مفرد / جمع – مفرد- جمع  – مفرد

   در کدام گزینه مطابقت نهاد جدا و و نهاد پیوسته درست نیست؟

الف- پیامبر اکرم(ص) در مکّه متولّد شدند.                       ب- هر کدام از دانش آموزان برای درس نخواندن دلیلی آوردند.

پ- دسته ی عزاداری وارد حسینه  شد.                           ت- شکوفه ها در مقابل وزش باد به خود لرزید.

  اگر بخواهیم جمله ای با فعل «آمدن» به طور مؤدبانه درباره ی خود به کار ببریم،کدام گزینه درست است؟

الف- من خدمت شما رسیدم.              ب- من خدمت شما مشرف شدم

پ- من خدمت شما آمدم                    ت- گزینه ی 1و2

  در کدام گزینه می توان نهاد را حذف کرد؟

الف- خود دانش آموز باید تلاش کند.                        ب- حتماً تو باید در کلاس حضور داشته باشی.

پ- شیخ الرئیس بوعلی سینا کتاب قانون را تألیف کرد.         ت- ما وطن خود را دوست داریم.

  در کدام گزینه، یک جمله حذف شده است؟

الف- آمده بودم که این مطلب را به شما بگویم امّا نشد.             ب- به جان شما، من هرگز این سخن را نگفته بودم.

پ- سال ها در این خانه زندگی کردیم.                               ت- چه بهتر که از قبل این موضوع را به من گفتی.

 

.در کدام گزینه صامت میانجی وجود ندارد؟

الف- دوستان               ب- آشنایان                     پ- تشنگی                      ت- نیاکان

  در تمامی گزینه ها واج میانجی دیده می شود به جز...

الف- سبزیجات-دانشجویان                 ب- خستگی-درماندگی

پ-پلکان-نکته ای                            ت-بهاران-خوردنی

فعل مناسب را از داخل کمانک انتخاب نمایید.

الف-« مردم با اتّحاد  و یک پارچگی به موفقیّت ( دست یافت - دست یافتند)

ب-« هیئت رسیدگی حل اختلاف نظر نهایی خود را( اعلام کرد-  اعلام کردند)

 

در جمله ی «  درخت هر چه بارش بیش، سرش خم تر» کدام یک از اجزای جمله حذف شده است؟ چرا؟

 

در جمله ی «  من گفتم: چه بهتر که تو هم باما همراه می شوی.» کدام یک از اجزای جمله حذف شده است؟ چرا؟

 

آیا می توان نهاد جدا را در عبارت زیر حذف کرد ؟چرا؟

«با احترام،ما ،دانش آموزان کلاس سوم دبیرستان تقاضا می کنیم کتاب های تازه ای برای کتاب خانه تهیّه کنید.»

 

دلیل حذف نشدن نهاد جمله ی مقابل چیست؟« منِ بیچاره باید به تنهایی این همه کار را انجام دهم.»

 

با توجه به عبارت «من دیروز رفتم که سرهنگ احمدی،دوست پدرم، را ببینم؛امّا نتوانستم.»

الف- بدل را مشخص کنید.

ب- یک مورد حذف بیابید و نوع آن را بنویسید.

پ- یک وابسته ی وابسته بیابید و نوع آن را بنویسید.

 

انواع حذف را در جمله های زیر مشخص کنید.

الف- یار ما این دارد و آن نیز هم.

ب- به خدای کعبه، رستگار شدم.

 

در کدام گزینه نمی توان نهاد را حذف کرد؟ چرا؟

الف- توی دانش آموز باید درس بخوانی .

ب- ما هفته ی آینده به مسافرت می رویم.

 

 انواع حذف را در جمله های زیر مشخص کنید.

الف- تصمیم داشت این کتاب را بنویسد ،امّا میسر نشد.

ب- همین که به نوشتن پرداختم ،خوابم برد.

 

در عبارت زیر چه جزئی حذف شده است به چه قرینه ای؟

« دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می برند و گروهی در آن زیان.»

 

 

کدام جمله از نظر مطابقت نهاد با فعل درست و کدام نادرست است؟

الف- مجلس شورای اسلامی لایحه ی مربوط به بودجه را تصویب کردند.

ب- حضرت محمد(ص) در چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند.

 

عبارت زیر را بخوانید و سپس به سؤالات پاسخ دهید.

«یک روز اهالی اصفهان باخبر شدند که مجتهد تازه ای بر مجتهدین افزوده شده،هنوز کمی نگذشته بود که برجستگی فکری خود را به همه ی اصفهانی ها شناساند ،این بود که او را جزو بیست نفر مجتهد طراز اول برای مجلس انتخاب کردند.»

حذف فعل در کدام قسمت صورت گرفته است وبه چه قرینه ای؟

 

عبارت زیر را بخوانید و سپس به سؤالات پاسخ دهید.

« شاخه های پرپیچ و خم بید مجنون می رقصد و از پنجره ی باز به اتاقم می آید . می خواستم پنجره را ببندم؛ اما نتوانستم.»

الف- آیا جمله ی « شاخه های پرپیچ و خم بید مجنون می رقصد» از نظر مطابقت نهاد و فعل صحیح است؟ چرا؟

ب- در عبارت« می خواستم پنجره را ببندم؛ اما نتوانستم.» مورد حذف شده را بیابید و بنویسید حذف به چه قرینه ای صورت گرفته است؟

 

در جمله ی« انسان خویشتن دار،درس بزرگی و معرفت به دیگران می دهد.»

الف- جمع بستن کدام نقش دستوری در فعل تأثیر می گذارد؟

ب- گونه ی  مؤدبانه ی فعل جمله را بنویسید.

 

درس ششم نگارش تشریحی

.مقاله ها از نظر شیوه ی نوشتن چگونه هستند؟

الف- تحلیلی – تشریحی – تحقیقی                                             ب- اجتماعی – سیاسی – فرهنگی

پ- ساده – فنّی – مصنوع                                                         ت- انتقادی – فکاهی – ادبی

  درس« تربیت انسانی و سنّت ملّی ما» در کتاب ادبیّات دوم از نظر شیوه ی نگارش چگونه است؟

الف- تحلیلی                        ب- تشریحی                    پ- تحقیقی                     ت- فنّی

 نوشته های تشریحی و نوشته های تحلیلی حاصل چیست؟

الف- پژوهش نویسنده یا دیگران- دیده ها و شنیده ها                  ب- دیده ها و شنیده ها-تأمّلات درونی نویسنده

پ- تأمّلات درونی نویسنده- دیده ها و شنیده ها                  ت- دیده ها و شنیده ها -   پژوهش نویسنده یا دیگران

 عام ترین و رایج ترین راه تشریح چیست؟

الف- فکر کردن راجع به موضوع

ب- طرح پرسش هایی در مورد ابعاد مختلف یک چیز یا شخص یا پدیده

پ- تهیه طرح و چار چوب نوشته                               ت- استفاده از پژوهش  دیگران 

  در کدام گزینه پسوند«ان» نشانه ی جمع است؟

الف-گیاهان                         ب- شادان                 پ- کندوان                       ت- سپاهان

  کدام مفهوم نادرست است؟

الف-مردان= جمع مرد                               ب- بامدادان = زمان و هنگام صبح

پ- بهاران = هنگام بهار                             ت- کوهان= جمع کوه

 

نوشته های تشریحی و تحلیلی چه تفاوتی دارند؟

 

با توجه به متن زیر به هر یک از سؤالات پاسخ دهید.

« کلاس دوم بغل دفتر بود. بعد سالن بود؛ خالی و بزرگ که دو ستون سفید چهارگوش پرش کرده بود وآن ته سه چهار میز و نیمکت شکسته، دیوار روبه رو پوشیده از عکس پهلوانان ویک نقشه ی آسیا و...»

الف- این نوشته به چه شیوه ای نگارش شده است؟

ب- این نوشته حاصل کدام یک از موارد زیر است؟

1)دیده ها و شنیده ها              2) تأمّلات درونی نویسنده                3) پژوهش نویسنده یا دیگران       

 

درس هفتم گروه فعلی

از نظر ساخت فعل (ساده- پيشوندي- مركب) فعل جمله هاي زير را مشخص كنيد.

الف- او بچه های کلاس را دست می اندازد.

ب- برادرم ماراز خطرات این کار آگاه کرد و به خانه اش باز گشت.

 

 زمان فعل های(دارد دیده می شود – فکر کرده است – اعلام نموده بود ) به ترتیب در کدام گزینه آمده است؟

الف- ماضی مطلق – ماضی مستمر – ماضی بعید                  ب- ماضی مستمر –  ماضی نقلی-   ماضی بعید                 

پ- ماضی مستمر – ماضی بعید   –  ماضی نقلی                   ت-    ماضی مستمر – ماضی نقلی  –  ماضی بعید

  در کدام گزینه،پیشوند  معنای تازه وجدیدی به فعل ساده می دهد؟

الف- برشمرد                     ب- برافراشت               پ- برخاست                        ت- فراگرفت

  فعل تمام گزینه ها مرکب است غیر از...

 الف- من درس زبان فارسی را دوست دارم.                                       ب- او از خواسته هایش چشم پوشید.

پ- او هیچ وقت دست از پا خطا نمی کند.                                         ت- من در این شهر دوست دارم.

  کدام فعل هم ماضی است و هم مضارع؟

الف- می فهمید                     ب- می فهم                      پ- می فهمانم                                    ت- فهمیدند

  بن مضارع در کدام گزینه نادرست است؟

الف- داشتم برمی خاستم: برخیز                                       ب- چشم پوشیده اند: پوش

پ- گفته است:گو                                                         ت- یافته است: یاب 

 

از مصدر «گماشتن» زمان های خواسته شده را در ساخت های خواسته شده بنویسید.

ماضی بعید         سوم شخص مفرد

ماضی مستمر       اول شخص جمع

 

جمله ی زیر را گذرا کنید

مداد ها از دست علی افتاد

 

عبارت زیر را بخوانید و سپس به سؤالات پاسخ دهید.

«یک روز اهالی اصفهان باخبر شدند که مجتهد تازه ای بر مجتهدین افزوده شده،هنوز کمی نگذشته بود که برجستگی فکری خود را به همه ی اصفهانی ها شناساند ،این بود که او را جزو بیست نفر مجتهد طراز اول برای مجلس انتخاب کردند.»

 زمان و گذر یا ناگذر بودن فعل «شناساند» را بنویسید.

نوع ساختمان افعال مشخص شده را در متن را بنویسید.

 

- با توجه به جمله ی زیر به سوالات پاسخ دهید.

(( صیادان و کشاورزان فارغ از کار روزانه , در بستری گرم , تن های خسته ی خویش را به خواب سپرده اند.))

الف) زمان و نوع فعل چیست؟ این فعل را به زمان آینده تبدیل کنید.

 

فعل«می آفرید» را به صورت مضارع التزامی بنویسید.

 

درس هشتم زندگی نامه

چرا زندگی نامه ها باید دور از غرض ورزی نوشته شوند؟

 

دلیل امتیاز کتاب« تاریخ بیهقی» از کتاب های تاریخی دیگر چیست؟

 

كدام گزينه از« روش هاي گرد آوري اطلاعات » براي نوشتن«زندگي نامه» نيست؟     ...............

الف – مشاهدات شخصي                            ب – استفاده از منابع كتاب خانه اي

پ- بازنويسي                                          ت – پرسش از افراد مطلع

 

اگر «زندگي نامه» شكل رمان گونه داشته باشد ،وظيفه ي نويسنده چيست؟   .............................................................. .............................................................................. .......................................... ..................................................................................................

 

در نوشته ی زیر که بخشی از زندگی نامه ی گاندی است ،نویسنده برای خارج نمودن نوشته از حالت عادی از چه شیوه ای استفاده کرده است؟

«اصلاحگر بود یا قدیس یا سیاستمداری بی پروا؟ در نظر بیش تر جهانیان گاندی اصلاحگری انقلابی بود که پیروانش در وی چون قدیسی می نگریستند.»

 

چرا در نوشتن یک زندگی نامه باید به واقعیّات زندگی شخص مورد نظر تکیه کرد؟

 

زندگی نامه گونه ای از نوشته های ............................است.

 

زندگی نامه علاوه بر رعایت نکات فنی چگونه باید نوشته شوند تا سهم خود را در پژوهش های تاریخی و فرهنگی حفظ کنند؟

 

 

درس نهم جمله ی ساده و اجزای آن

 

اجزاي جمله ي زير را مشخص كنيد.

موسيقي دلپذيرو گوش نواز،معاني ژرف و دقيق و چشم انداز هاي هنري اشعار حافظ،ما را با دنياي رازآلود وي بيش تر آشنا مي گرداند.

 

نمودار اجزاي جمله ي  « زيارت قبول» را رسم كنيد.

 

نمودار اجزاي جمله ي  « اشعار مهدی اخوان ثالث، شاعر توانمند معاصر، با فرهنگ غنیّ ایرانی در آمیخته است.» را رسم كنيد.

نمودار اجزاي جمله ي  « خاطرات تلخ و شیرین زندگی، پیمانه ی حیات آدمی را پر می سازند.» را رسم كنيد.

 

جمله ی زیر را مجهول کنید.

لباس زهرا پوسیده است.

 

در متن زیر به موارد خواسته شده پاسخ دهید:

« گویی در میان این کاروان کوچک ،بذر عشق پاشیده بودند؛ عشقی که زندگی و شادی می آفرید و در برابر دروغ و خودخواهی ،سرسختانه می ایستاد و برای راستی و حقیقت تلاش می کرد.»

الف- فعل« پاشیده بودند» را مجهول کنید.

ب- فعل جمله ی آخر ساده است یا مرکب ؟چرا؟

 

جمله ی« شاخه های پرپیچ و خم بید مجنون می رقصد و از پنجره ی باز به اتاقم می آید .» با گذرا کردن فعلشان دوباره نویسی کنید. 

 

کدام یک از افعال زیر قبل از پذیرفتن تکواژ«ان»  گذرا به متمم بوده است؟

الف- رهاندن                     ب- خوراندن                  پ- فهماندن                         ت- پوشاندن

 

جمله ی  «نسیم جان بخش بهاری،عطر خوش شکوفه ها را به سوی ما می آوَرَد.» را تبدیل به جمله ی ناگذر کنید.

 

ت) جمله ی  (( صیادان و کشاورزان فارغ از کار روزانه , در بستری گرم , تن های خسته ی خویش را به خواب سپرده اند.))  جند جزئی است و گذرا به چیست؟

 

ساختمان افعال جمله ي زير را مشخص كنيد.

«بيش ترين تأثير را در شكل گيري ذهن من و نگرش اخلاقي و ديني ام ، پدرم داشته است. از اوان كودكي با پدرم انس داشتم. پدر مطالب فراواني به من ياد داد.»

نمونه سؤال زبان فارسي 1  درس 8-7

درس هفتم

ويرايش كنيد.

فرمایشات شما  را تأیید می کنم.

شما بهتر است گزارشات كار خود را به صورت مكتوب براي ما بفرستيد.

 

با مقايسه ي دو جمله ي زير:

1-دانشمندان با انجام تحقيقات فراوان به موفقيت رسيدند.

 2-مدير مدرسه تمام پيشنهادات منطقي دانش آموزان را مي پذيرد.

الف- صحيح و غلط بودن هر يك از جملات را مشخص كنيد.

ب- دليل غلط بودن جمله ي مورد نظر را بنويسيد.

ج- جمله ي غلط را تصحيح كنيد.

 

کدام گزینه از نظر املا نادرست است؟

ð    تحکیم و استواری               ð  نکات بلاغی ð                هور وماه        ð    بزل و بخشش

 

در بین گروه کلمات زیر واژ های نادرست را بیابید و درست آن را بنویسید.

قدر و خیانت – درست و بعینه – همراه و بدرقه – صمرت و نتیجه – رزیلت های اخلاقی – حول و وحشت – قلب و فؤاد

 

 

درس هشتم

دو جمله بنویسید که شناسه ی فعل جمله ی اول  O  باشد و جمله ی دوم با تغییر  زمان همان فعل شناسه    د تبدیل شود.

 

در جمله ی :« باران تند پاییزی بر بام شهر می بارید.»

 الف- شناسه را مشخص کنید.

ب- فعل جمله را با حفظ شخص به مضارع اخباری تبدیل کنید.

 

چگونه می توان جمله های زیر را مختصر کرد؟

کیف قهوه ای است. آن را خریدم.

 

زمان افعال زیر را بنویسید.

می گویند                    بروی                            خواهید شنید                      رفته است

         

در عبارت زیر کدام فعل وجود ندارد؟

«دیروز بعد از ظهر کوله پشتی ام را برداشتم تا خودم را به عملیات کربلای شش برسانم که دیدم مادرم دعای می کند.

ð   ماضی ساده               ð مضارع اخباری ð                مضارع التزامی        ð    ماضی استمراری

 

جدول زیر را کامل کنید.

 

فعل

بن ماضی

بن مضارع

صفت مفعولی

می نگریست

 

 

 

از مصدر «پذیرفتن» ساخت سوم شخص مفرد ، ماضی بعید بسازید.

 

«خواستن» چه نوع کلمه ای است؟

 

جدول زیر را کامل کنید.  

فعل

بن ماضی

بن مضارع

صفت مفعولی

مي رود

 

 

 

 

زمان و نوع هريك از افعال متن زير را مشخص كنيد.

«آيا شنيده اي كه پيامبر اسلام(ص) فرموده است: هر انسان مؤمني بايد علم بياموزد؟»

 

از فعل « مي شكنيم» زمان هاي خواسته شده را بسازيد.

ماضي التزامي                        مضارع اخباري                           ماضي بعيد

 

جدول زیر را کامل کنید.  

آينده

مضارع التزامي

مضارع اخباري

ماض التزامي

ماضي استمراري

مصدر

شخص

................نشست

بنشينيد

....................

نشسته...........

.............

نشستن

دوم شخص جمع

خواهم..........

.....................

مي نگرم

...................

مي نگريستم

نگريستن

اوّل شخص مفرد

 

 

نمونه سؤال درس7-4

درس چهارم

درس چهارم را بخوانيد و به پرسش‌هاي زير پاسخ دهيد .

1- انگيزه‌ي اصلي شركت كردن علي در مسابقه چيست ؟

2- چرا معلم ورزش راضي مي‌شود علي در مسابقه‌ي دو شركت كند ؟

3- مسئول مسابقه چه نكته‌ي اخلاقي را به بچّه‌ها ياد‌آوري مي‌كند ؟

4- در حين مسابقه چه عاملي سبب شد علي بر خستگي خود غلبه كند ؟

5-در مسابقه ، كدام نكته‌ي غير اخلاقي ديده مي‌شود ؟

6- به كسي كه فيلم‌نامه را به ياري بازيگران به اجرا در مي‌آورد ، چه مي‌گويند ؟

7- نويسنده‌ي فيلم‌نامه‌ي بچه‌هاي آسمان كيست؟

8- عبارت زير را به «فارسي معيار نوشتاري» تبديل كنيد .

«عجب بچّه‌ي سمجي يه‌ها!‌ وقتي مي‌گم نمي‌شه ، نمي‌شه ديگه .»

«آورده‌اند كه»

الف ) جمله‌هاي مناسب را بيابيد و در برابر آن‌ها بنويسيد .

1- فرار كردند                        2- فوراً سر برداشت

3- با سر و صدا بلند شد           4- بامداد امير بودم و شبانگاه اسير

ب )معادل امروزي واژ‌ه‌هاي زير را بنويسيد

نماز پيشين      نماز ديگر         نماز شام         نماز خفتن       دوگانه

ج) واژه‌ي «مردم» دو بار با تلفّظ مختلف در متن آمده است، آن‌ها را بيابيد و حركت‌گذاري كنيد.

د )واژه‌هاي مناسب معاني زير را بيابيد و در برابر آن‌ها بنويسيد .

1-شهري بزرگ در خراسان قديم و اكنون نام شهر كوچكي در شمال افغانستان است.

2-نوعي خوراك از گوشت كه آن را در تاوه يا ديگ بريان مي‌كنند .

3- دومين پادشاه صفّاري مقتول به سال 289 هـ . ق       4- ميدان‌هاي جنگ

درس پنجم

1- نويسنده آثار و رمان‌هاي زير را بنويسيد .

الف ) نويسنده‌ي مشهور ايراني كه از خانواده‌اي روحاني بود .

آثار او شامل چهار دسته‌ي سفرنامه‌ها (مثل خسي در ميقات) ، داستان‌ها ( مانند مدير مدرسه ) ،‌مقالات ( مانند غرب‌زدگي ) و ترجمه‌ها ( مثل قمارباز ) است .

ب ) رمان‌نويس و نمايش‌نامه‌نويس مشهور فرانسوي قرن نوزدهم .حجم آثار او بالغ بر سي‌صد كتاب است كه از جمله‌ي آن‌ها مي‌توان سه تفنگ‌دار ، كنت مونت كريستو و لانه‌ي سياه را نام برد .

ج ) امير ارسلان ، قهرمان يكي از مشهورترين داستان‌هاي عاميانه فارسي كه بسيار مورد توجّه مردم بوده است .نويسنده اين داستان، نقّال ناصرالدّين شاه است .

د ) تهران مخوف ، نخستين رمان اجتماعي است كه در آن وضع حقارت آميز زنان ايراني به تصوير كشيده مي‌شود .

هـ ) در نجف متولّد شد . رمان‌هاي «روزگار سياه» ، «انتقام » ،و «انسان و اسرار شب» را با نثري احساساتي و آكنده از لغات عربي درباره‌ي تيره‌روزي زنان نوشت .

و )نويسنده‌ي مشهور معاصر ، از آثار او مي‌توان به رمان‌هاي «سووشون» و «جزيره‌ي سرگرداني» اشاره كرد .

ز ) داستان‌نويس معاصر؛ از آثار او مي‌توان به كتاب‌هاي «كليدر» ، «جاي خالي سلوج» و «لايه‌هاي بياباني» اشاره كرد .

ح) يكي از پيش‌قدمان و مروّجان تعليم و تربيت جديد است

وي چند دوره نماينده‌ي شوراي ملي بود .«شهرناز» را او نوشته است .

ط ) «روزگار سياه» رماني است با نثري احساساتي و آكنده از لغات عربي درباره‌ي تيره‌روزي زنان. اين كتاب الهام گرفته از «مادام كامليا» اثر «الكساندر دوما» است .

ي ) ژيل‌بلاس،‌نخستين رمان فرانسوي به شمار مي‌رود .

ك )‌سه تفنگ‌دار ، رماني است درباره‌ي شرح قهرماني‌ها و جوان‌مردي‌هاي سه تن از تفنگ‌داران لويي سيزدهم است .

ل ) نويسنده‌ي ايراني ،‌از آثار او » كتاب احمد ، مسالك‌المحسنين و ...

م ) داستان نويس معاصر ، از آثار او مي‌توان به چشم‌هايش ،چمدان،‌سالاري‌ها و ورق‌ پاره‌هاي زندان اشاره كرد .

ن ) مجمع ديوانگان ،‌نخستين اتوپيا (= آرمان شهر)ي ادبيات معاصر است .

س)نويسنده‌ي كتاب سياحت نامه‌ي ابراهيم بيك، از پيشگامان ساده‌نويسي نثر معاصر.

ع)مسالك المحسنين ،‌اثري است از نويسنده‌ و دانشمند ايراني ( 1329- 1250 هـ. ق)

ف) نويسنده‌ي نخستين رمان اجتماعي درباره‌ي وضع حقارت‌آميز زنان ايراني به نام «تهران مخوف» كه جلد دوم آن با نام «يادگار شب» منتشر شده است .

ص ) داستان نويس معاصر ، آثار معروف او عبارت‌اند از :

بوف‌كور، سگ ولگرد،‌سه قطره خون ، اصفهان نصف جهان ،‌پروين دختر ساسان و ...

ق) او نخستين مجموعه‌ي داستان‌هاي كوتاه ايراني را تحت عنوان «يكي بود يكي نبود» در سال 1300 منتشر كرد .

2- مفهوم كنايه‌هاي زير را بنويسيد .

1) چهره در نقاب خاك كشيد .

2) جلو كسي در آمدن

3) مابقي را نقداً خط بكش و بگذار سماق بمكند.

4) شكم‌ها را مدتي است صابون زده‌اند .

5) ساعت شماري مي‌كنند .

6) اوقات تلخ

7) شرف‌ياب شده است .

8)لات و لوت و آسمان‌جل و بي‌دست و پا و پخمه و تابخواهي بدريخت و بدقواره.

9) غول بي‌شاخ و دم

10) هر گلي هست به سر خودت بزن

11) از جايي كش رفته

12) خاك به سرم ، مرد حسابي

13) حرف حسابي است .

14)سر به مُهر

15) برو و برگرد نداشت .

16) دست و پا كنيم .

17) كشف امريكا و شكستن گردن رستم

18) چند مرده حلّاجي

19) ابتدا مبلغي سرخ و سياه شد .

20) چه خاكي به سرم بريزم .

21) بچه قنداقي كه نيستند .

22) مثل بچّه‌ي آدم

23) پا پَي مي‌شوند .

24) حسابش را دستش بدهيم .

25) تشريف داشتن

26) هزار سال به اين سال‌ها برسيد .

27) نشخوار كردم .

28) سرسري گرفتن

29) سر دماغ آمدن .

30) اين گره فقط به دست خودت گشوده خواهد شد .

31) درست دست گيرش نشده بود .

32) مهار شتر را به كدام جانب مي‌خواهم بكشم .

33) دست به دامان كسي شدن

34) كاه از خودمان نيست كاهدان كه از خودمان است .

35) دلي از عزا در آوريم .

36) دهن باز

37) خاطر جمع

38) صيغه‌ي « بَلَّعْتُ »

39) چون طاووس مست

40) خون سردي

41) سرسوزني قصور را جايزه نمي‌شمردند .

42) چانه‌اش گرم شده بود .

43) نوك جمع را چيده و متكلّم‌وحده و مجلس‌آراي بلامعارض شده است .

44) آدم بي‌چشم و رو

45) بر منكرش لعنت بفرستم .

46) همه گوش شده بودند و ايشان زبان

47) كبّاده‌ي شعر و ادب مي‌كشيد .

48) كاسه و كوزه يكي شدن .

49) شستش خبردار شد .

50) شش دانگ حواس

51) دامن از دست رفتن

52) سر توي حساب بودن

53) خوش خواندن

54) تا خرخره خوردن

55) بي برو و برگرد

56) دو دل

57) توطئه ماسيدن

58) زير بغلش را بگيرم .

59) خالي نبودن عريضه

60) يك ريز

61) به شكم كسي تعارف و اصرار بستن

62) دماغش نسوزد.

63)دو رو

64) هم صدا

65) فنر كسي در رفتن

66) روي كسي را زمين انداختن

67) يك چشم به هم زدن

68) كلك چيزي را كندن

69) آب به دهان خشك شدن

70) وزير داخله

71) دل به دريا زدن

72) كشيده‌ي آب نكشيده‌

73) صورت گل انداخته

74) ناز شست

75) شاخ در آوردم

76) نمك ناشناس

77) خوش مشربي وخوش محضري

78) خم به ابرو آوردن

79) پشت دستم را داغ كردم .

80) ناگهان از دهنم در رفت .

3- نوع جمع ( مكسّر ، سالم ) را مشخص كنيد و مفرد آن را بنويسيد .

رفقا،‌لوازم،ارحام،‌زوايا،خفايا،احوال،ايّام،وظايف،زوايد،رسوم،حواس،‌مراحل،اطوار،اوقات،ابيات، متجدّدين،مخلّفات،وجنات،مقدّمات،‌عادات، كاينات، تظاهرات، مخلوقات ، بقولات ،‌حبوبات، متفرّعات.

4- «مركّب اتباعي » را در عبارات و ابيات زير مشخّص كنيد .

در اداره با هم قطارها قرار و مدار گذاشته بوديم.

بودجه اجازه خريدن خرت و پرت تازه نمي‌دهد .

وقت است كز فـراق تـو و سـوز انـدرون / آتش درافكنم به همه رخت و پخت خويش

گر موج‌خيز حادثه سر بر فلك زنـد/ عارف به آب تر نكند رخت و پخت خويش

5- نقش دستوري واژه‌هاي پس از نقش نماي «ـِ» را بنويسيد .

در همان بحبوحه‌ي‌ِ بخور بخور كه منظره‌ي فنا و زوالِ غازِ خدا بيامرز، مرا به يادِ بي‌ثباتيِ فلكِ بوقلمون و شقاوتِ مردمِ دون و مكر و فريبِ جهانِ پتياره و وقاحتِ اين مصطفايِ بدقواره انداخته بود ، باز صداي تلفن بلند شد .

6- واژه‌ «دماغ» را معنا و حركت‌گذاري كنيد .

رفته رفته سر دماغ آمدم.             بوي كباب ، تازه به دماغشان رسيده است.

لا اقل زحمت آشپز از ميان نرود و دماغش نسوزد.

7- واژه‌هاي «غليان» و «قليان» را در جاي مناسب قرار دهيد .

قدري براي به جا آمدن احوال و تسكين «         » دروني در حياط قدم زده.

8- نوع«و» را در عبارات زير مشخّص كنيد.

والله چه عرض كنم.                    شب عيد نوروز بود و موقع ترفيع رتبه.

آش‌ جو اعلا و كباب برّه‌ي ممتاز و دورنگ پلو و  چند جور خورش با تمام مخلّفات رو به راه شده است .


 

درس ششم

محمّد ولي به زنداني گفت : «يالّا‌، ميري گوشه‌ي اتاق ، جم بخوري مي‌زنم.»

برعكسِ محمّد ولي ، مأمور دوم هيچ حرف نمي‌زد. فقط سايه‌ي او در زمينه‌ي ابرهاي خاكستري كه در افق دايماً در حركت بود ،‌علامت و نشان اين بود كه راه آزادي و زندگي به روي گيله مرد بسته است .

ناگهان به گيله مرد گفت : «نمي‌خواهي فرار كني ؟»

گيله مرد بي‌اختيار جواب داد: «نه» ، ولي دست و پاي خود را جمع كرد .

- «ببين چه مي‌گم!» صداي گرفته و سرماخورده‌ي مأمور در نفير باد گم شد.

ما از دست خان‌هاي خودمان خيلي صدمه ديده‌ايم امّا باز رحمت به خان‌ها؛‌از آن‌ها بدتر امنيّه‌ها هستند . براي اين امنيه شدم تا از شرّ امنيه راحت باشم .

 

 1- هركدام از شخصيت‌هايي كه در متن نام برده شده‌اند،‌نماد چه انسان‌هايي در عصر خود هستند ؟

2- فارسيِ معيارِ نوشتاريِ واژه‌هايِ محاوره‌اي متن را بنويسيد.

3- به نظر مأمور دوم امنيه‌ها بدتر اند يا خان‌ها ؟

4- داستان گيله‌مرد از كدام مجموعه داستان بزرگ علوي برگزيده شده است ؟

5- معناي كنايي «رجز خواندن » را بنويسيد.

6- آرايه‌هاي «متناقض نما» و «تشخيص» را در عبارت‌هاي زير توضيح دهيد .

غرّش باد آوازهاي خاموشي را افسار گسيخته كرده بود هيبتِ‌ خاموشي ،‌او را متوحّش كرد .

7- مفهوم كنايه‌هاي زير را بنويسيد:

حرف نيش‌دار زدن                          حساب كهنه پاك كردن

از كسي دل‌پري داشتن             زخم زبان زدن

8- تأثير داستان گيله‌مرد را بر كدام كتاب جلال آل‌احمد به طور آشكار مي‌بينيم ؟

باتوجه به متن زیر به سؤالات پاسخ دهید .

«مأمور دوم پیشاپیش آن ها حرکت می کرد .او هم درفکر بدبختی وبیچارگی خودش بود .او اهل شمال نبود .برنج این ولایت بهش نمی ساخت .باران ورطوبت بی حالش کرده بود .روزهای اول هرچه کم داشت ازکومه های گیله مردان جمع کرد .به آسانی می شد اسمی روی آن گذاشت .«این هااثاثیه ای است که گیله مردان قبل ازورود قوای دو لتی ازخانه های ملاکین چپاول کرده اند » اومزه ی این زندگی راچشیده بود .مکرر زندگی خود آنها را غارت کرده بودند .»

 

1- درچه قسمت هایی ازداستان نویسنده با وضعیت زندگی مأمور دوم ، اظهار همدردی می کند ؟

2- درعبارت « برنج این ولایت بهش نمی ساخت » نویسنده می خواهد به چه نکته ای اشاره کند؟

3- توجیه مأموران دولت ازغارت کومه های گیله مردان چه بود ؟

4- «اومزه ی این زندگی راچشیده بود.» یعنی چه ؟

 

درس هفتم

سووشون

زري سوار مي‌شود و از مزارع درو شده مي‌گذرد. گندم‌ها مثل سيل طلا روي هم انبار شده. مردها دارند كاه‌ها را جمع مي‌كنند و با طناب سياهي مي‌بندند و بار الاغ مي‌كنند. از كنار هر مزرعه‌اي كه مي‌گذرد ، مردها در مزرعه‌ها، به او سلام مي‌كنند. و او « نه خسته» اي مي‌گويد، و مي‌گذرد.

به كنار مزرعه‌ي آخري مي‌رسد . مردها هنوز در حال درو كردن هستند و زن‌هاي خوشه‌چين، به قطار، كنار مزرعه نشسته‌اند و سرشان به طرف مزرعه است. همه‌شان چارقد سياه بر سر دارند. مي‌دانند كه يوسف هميشه به مردها مي‌گويد: «شلخته درو كنيد تا چيزي گير خوشه چين‌ها بيايد.» و به همين جهت است كه زن‌هاي خوشه‌چين  دو تا جوال با خود مي‌آورند.

 

1- سووشون چيست ؟

2- يك تشبيه بيابيد و اركان آن را مشخّص كنيد.

3- دو قهرمان اصلي كتاب سووشون را بنويسيد.

4- يوسف چگونه شخصيتي دارد؟

5- زن‌هاي خوشه‌چين به چه منظور كنار مزرعه‌ها نشسته‌اند؟

6- در كدام عبارت درس،مفهوم اين بيت حافظ آمده است :
ثوابت باشد اي داراي خرمن / اگر رحمي كني بر خوشه‌چيني

7- كدام گزينه درباره‌ي درون مايه‌ي داستان «سووشون » نادرست است؟

الف) اوضاع بي‌نظم و پر از ستم جامعه‌ي استعمارزده‌ي فارس در جنگ دوم جهاني

ب) حماسه‌ي سياوش و كشته شدن اين جوان پاك

ج ) تركيب واقعه‌ي عاشوراي حسيني و سوگ سياوش

د ) دغدغه‌ها و مسائل عاطفي يك سرباز وفادار در اين داستان به خوبي بيان گرديده است.

8-  گوينده و مخاطب عبارت «او «نه خسته» اي را مي‌گويد را بنويسيد.

باتوجه به متن زیر به سؤالات پاسخ دهید .

«زن آشکارا نشنیده جواب می دهد « نه جان دلم بامال می رویم .غلام شما محمد تقی مال آورده ، زیردرخت گیسو منتظر مانشسته .یک جوال پر بابت کرایه می گیرد » زن می ایستد چانه اش گرم شده .»

1- «چانه اش گرم شده »کنایه ازچیست ؟

2- درعبارت زیر ،چرا زری بعدازسخن عمه ، به یادحضرت زینب (س) افتاد؟

«عمه گفت :خان کاکا ،فعلاً توهستی ونعش برادر ، منشین وتماشا کن که خونش پایمال بشود .زری نگاهش کرد ویادش به حضرت زینب افتاد.

 

خلاصه داستان سو وشون

درس هفتم

                                            سووشون

نمادهای این داستان:

یوسف: نماد مبارزان راه آزادی میهن که به دست استعمارگران بیگانه و حاکمان زورگو شهید می شود

 زری:  نماد زنان و افراد معمولی جامعه که در اثر مشاهده شهادت آزادی خواهان ، از خواب غفلت بیدار شده و به افرادی مبارز تبدیل می شوند

صفحه 54  بند اول :

گندم ها مثل سیل طلا روی هم انباشته شده

مشبّه : گندم ها              

ادات تشبیه : مثل           

مشبّهٌ به : سیل طلا        

وجه شبه : رنگ زرد ، صفت مشترک طلا و گندم

نه خسته :‌ خدا قوّت

صفحه 54  بند دوم :

 زن های خوشه چین ، به قطار ، كنار مزرعه نشسته اند و سرشان به طرف مزرعه است .

زن های خوشه چین : كنایه از زن های فقیر و بی چیز            

به قطار : ردیف ، قید 

سرشان به طرف مزرعه است : كنایه از توجّه شان به گندم ها است .

چارقد : روسری               

صفحه 54  بند دوم :

شلخته : نامرتّب كسب كه كارهایش بی نظم و ترتیب است

شلخته درو كنید تا چیزی گیر خوشه چین ها بیاید . : كنایه از گشاده دست عمل كردن ، با روحیّه ی جوانمردانه عمل كردن

 جوال : ظرفی كه از پشم بافته شده باشد ( گونی )

صفحه 54  بند سوم :

عبا : 1- پوشش است از پشم و جز آن كه جلویش شكافته است و بر روی لباس می پوشاند ، 2- روپوش گشاد و بلند پشمی یا نخی كه در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد كه دست ها را از آن بیرون كنند و طبقه ی روحانیون و جز آنان آن را بر روی دوش اندازند ، 3- گلیم خطّ دار

پیشواز : استقبال

پشت آسیاب ، كشت صیفی اربابی است و از آبی كه آسیاب را می گرداند آبیاری می شود

صفحه 55  بند اول:

صیفی : منسوب به صیف            

صیف : تابستان

كشت صیفی : زراعتی كه در بهار و اوایل تابستان كارهای آن انجام می شود و حاصلش در تابستان و اوایل پاییز به دست می آید مانند خربزه و هندوانه

آبی ، آسیاب ، می گرداند : مراعات نظیر

یک قوری بندزده ی سیاه شده هم گوشه ی منقل هست

یک : صفت شمارشی     

بند زده : صفت مفعولی

سیاه : صفت بیانی ساده

قوری بند زده ی سیاه شده : قوری شكسته ی ترمیم شده                 

قوری : هسته

صفحه ی 55  بند 2 :

 جوال : مجازا‌ً كیسه ی گندم

انگار : مثل این كه           

صفحه 55  بند 3 :

پیر شوی ننه جان : آرزوی عمر طولانی كردن

عزّت : ارجمندی ، سرافرازی ، عزیزی ، ارجمند گشتن ، گرامی شدن

صفحه ی 55  بند 4 :

از نو : درباره  

صفحه 55  بند 5 :

تصدّق قد و بالات بشوم : فدایت شوم ، بلا گردانت شوم

امشب شب سوشون است . تلمیح به داستان سیاوش دارد : شب عزاداری

سوک : عزا ، غم ، مصیبت ، ماتم  

سوک : فرآیند واجی ابدال سوگ                

بلدچی : راهنما

خروس خوان : كنایه از صبح زود

دهل : كوس ، طبل بزرگ

 

صفحه ی 55  بند 6 :

سوشون : عزاداری با شیون و زاری، مراسم عزاداري سياوش كه هر ساله در استان فارس برگزار مي شود.

صفحه 55 بند 7 :

 آشكارا : واقعاً ، قید          

مال : حیوان

غلام شما ، محمّد تقی ، مال آورده            

غلام شما : نهاد            

محمّدتقی : بدل از نهاد

درخت گیسو : درخت كه موهای زنان عزادار را به عنوان عزا به آن وصل می كنند،نام درختي كه زبان فارس به آن دخيل مي بستند تا حاجت هايشان برآورده شود.  

بابت : به عنوان  

صفحه 55  بند 8 :

چانه اش گرم شده: كنایه از پرحرفی كردن

شربت گلاب ... انگوریش بابا ... روز سوشون و شبش ناهار و شام هم می دهند .

روز و شب : تضاد ، مراعات نظیر                 

روز و ناهار : مراعات نظیر  

شب و شام : مراعات نظیر

ناهار و  شام : تضاد ، مراعات نظیر

هیمه : هیزم                  

آتش می كنند : مجازاً آتش روشن می كنند 

یكهو : یک مرتبه ، ناگهان ، قید

رنگ شب پریده : كنایه از صبح زود ، هوا گرگ و میش است ، تشخیص

قربانش برم : مرجع ضمیر « ش » سیاوش               

بارالها : شبه جمله ، منادا ، اي خداي بزرگ

صفحه 56 ادامه ی بند 1 :

آفتاب تیغ كشید : كنایه از طلوع كردن خورشید ، تشخیص

تیغ : استعاره از پرتو خورشید

صفحه ی 56 بند 3 :

 تا بار و بند را ببندند و بچّه ها را سوار كنند ، به آنها رسیده ام

بارو بنه : توشه ی راه ، زاد راه       

به آنها رسیده ام : به آنها خواهم رسید ( مضارع محقق الوقوع )

مضارع محقق الوقوع : اگر بخواهند قطعی بودن عمل را در حال یا آینده ی نزدیک نشان دهنده گاهی از شکل ماضی مطلق برای زمان حال یا آینده استفاده می کنند و این همان مضارع محقق الوقوع است یعنی مضارعی که وقوعش قطعی است .

ولی نعمت : روزی دهنده  

نقل بگویم : قصّه بگویم

صفحه ی 56 بند 5 :

 قربانش بروم :  مرجع ضمیر «  ش » سیاوش

سی میدان : در این جا به معنی به طرف ، به سوی  

فكری است : در حال فكر كردن است

لعین : رانده شده ، نفرین شده                  

جركردن : جنگیدن ، درافتادن

صفحه ی 56 بند 6 :

آفتاب سرتاسر میدان را گرفته : مجازاً‌ روشن كرده ، تشخیص

سی چهل نفر می ریزند به سر مباركش      

سی : صفت شمارشی

چهل : صفت شمارشی

سی چهل : صفت مبهم

دل آدم از جا كنده می شود كنایه از بی قراری و اظهار ناراحتی كردن

صفحه ی56 بند 7 :

آخر عاقبت : سرانجام ، قید

اسبش را پی می كنند                 

پی کردن : قطع كردن رگ پا ، زدن در پای جلوی اسب

كت : شانه ، كتف

اسب لُخت مجازاً‌ بی زین 

شیهه كشیدن : فریاد كشیدن اسب

یكی از آن لعین ها لباس غضب بر كرده        

غضب : خشم مجازاً‌ رنگ قرمز

لباس غضب : كنایه از لباس قرمز رنگ

سوار و پیاده : تضاد

او هی می خورد زمین     

هی : مرتّب ، قید تكرار

سرو پكالش خینی می شود : سرو صورتش خونی می شود

نه خم به ابرو می آورد . : كنایه از ناراحت نشدن به روی خود نیاوردن

صفحه ی57 بند1:

 لعین : نفرین شده مجازاً‌ شمر .

بعد آن لعین از اسب پیاده می شود ، شمشیر می زند به نای مباركش : اشاره دارد به امام حسین و سیاوش

نای : گلو                       

صورتش را مثل گوسپند می پوشاند

صورتش : مشبّه

مشبّهٌ به : گوسپند : فرایند واجی ابدال                   

وجه شبه : می پوشاند    

قدرت خدا كارد نمی برد : تلمیح به داستان حضرت اسماعیل دارد

سرنا همچنین سوزناک می زند : تشخیص  

سرنا : نوعی نی ، از سازهای بادی که لوله ای دراز چوبی یا فلزّی با چند سوراخ است

صفحه ی 57  بند 2 :

ما زن ها كاه به سرمان می ریزیم : در مراسم سوگواری در بعضی از مناطق گِل یا كاه بر سر می ریزند ،  كنایه از عزاداری

خشت : آجر نپخته

صفحه ی57 بند 3 :

پلک هایش داغ شده : كنایه از این كه می خواهد گریه كند نزدیک است دست در گردن زن میان سال بیندازد و هم پای او گریه كند

دست و گردن : مراعات نظیر

هم پا با دست و گردن : ایهام تناسب                      

هم پا : همراه

 قاطر : استر

صفحه ی57 بند 4 :

زری و یوسف سوار اسب می شوند و هم عنان ، اسب می تازند

هم عنان : مجازاً همراه ، باهم ، دوشادوش

عنان : دهنه ، افسار

هم عنان با اسب : ایهام تناسب

صفحه ی 57 بند آخر :

 مردهای سیاه پوش : كنایه از مردهای عزادار

دسته دسته : قید ترتیب

حجله قاسم آوردند كه زری به دیدن آن خواست شیون بكشد امّا جلوی خودش را گرفت

حجله ی قاسم : نماد جوانی و ناكامی

حجله :1- اتاق آذین بسته  برای كسانی می گذارند كه جوان مرگ شده اند

قاسم پسر امام حسن (ع) است و تلمیح به داستان حضرت قاسم (ع) دارد .

شیون بكشد : فریاد بكشد

جلو خودش را گرفت : كنایه از این كار را نكرد .

صفحه ی 58 بند 1:

خان كاكا : آقا داداش                 

عیال : همسر

طواف : دور زدن ، گرد چیزی گشتن

جماعت در صحن سینه و زنجیر بزنند : كنایه از عزاداری كردن

موعظه كردن : وعظ كردن ، سخنرانی كردن

العیاذ بالله : پناه بر خدا

حرفش را هم نزنید : این كار نباید انجام دهید حتّی در گفتار

قشون : ارتش ، سپاه

بلوا : آشوب

صفحه ی 58  بند 2 :

هم قسم : هم پیمان

دستمان را بگذاریم روی دستمان : كنایه از كاری انجام ندهیم

تشییع كردن : همراهی كردن ، مشایعت

صفحه ی 58 بند 3 :

قدغن : ممنوع

آب از سر من یكی كه گذشت : اتّفاق است كه افتاده برای من دیگر فرقی نمی كند و كنایه از دچار نهایت بدبختی و مصیبت شدن

صفحه ی 58 بند 4 :

عجب روی ما سفید كردی ! : طنز و كنایه از ما را شرمنده كردی

عجب روی ما را سیاه كردی ! : آبرو برای ما نگذاشتی

ملّتفت : متوجّه

صفحه ی 58 بند 5 :

نعش : جنازه

منشین و تماشا کن : تماشا نکن   

صفحه ی 58 بند 6 :

ناكام : كسی كه به آرزویش نرسیده ، ناموفّق ، جوان مرگ

تا كردن : رفتار كردن ، مدارا كردن ، کنار آمدن

با رعیتش مثل یک برادر بزرگ تا می کرد : با رعیتش محترمانه برخورد می کرد

معذّب نكنید : عذاب ندهید ، آزار ندهید

صفحه ی 58 بند آخر :

ماری كه از دیشب روی قلبش چنبره زده بود و خوابیده بود سربلند كرد به نیش زدن

ما ر : استعاره از غم و اندوه از دست دادن همسر      

چنبره زده بود : حلقه زده بود

مار و چنبره زده بود : مراعات نظیر

سربلند كرد به نیش زدن : تازه شدن غم ، غم و اندوه به او هجوم آورده بود .

چراغ های ذهنش روشن بود : كنایه از كاملاً‌ آگاه بود ، فكر و حواسش خوب كار می كرد

چراغ های ذهنش : اضافه ی تشبیهی

هیچ كس در این دنیا نخواهد توانست این چراغ ها را خاموش كند : دیگر كسی نمی تواند این آگاهی را از او بگیرد .

صفحه ی 59 بند 1 :

 تأمّل كردن : فكر كردن

صفحه ی 59 خطّ 8 :

تضمین آیه ی قرآن « و لكم فی القصاص حیوةٌ یا اولی الالباب » : ای خردمندان ، حكم قصاص برای حفظ حیات شماست

صفحه ی 59 خطّ 13:

دست بیخ گلویش گذاشته : كنایه از تحت فشار قرار دادن

صدایش را بلندتر كند : كنایه از اعتراض كردن

صفحه ی 59 خطّ 19:

همه ی كارها افتاده دست زن و بچّه ها : كنایه از افتاده دست كسانی كه نمی فهمند

كُفری : جای ناراحتی بسیار است ، عصبانی

صفحه ی 59 خطّ 23:

علامت: علم مخصوصي است كه آن را معمولاً در ماه محرم پيشاپيش دسته هاي عزاداري به حركت در مي آورند

خطّ آخر صفحه ی 59 :

 كدام بلندگویی مردم شهر را این چنین به خیابان كشانده بود : تشخیص

صفحه ی 60 بند 1 :

متفرّق : پراكنده

صفحه ی 60 بند 4 :

یک جوان را به تیر غیب كشته اند : جوانی را كشته اند بدون آنكه قاتل او شناخته شده باشد .

صفحه ی 60 بند 5 :

 پروانه ی كسب : مجوز مغازه

صفحه ی 60 بند 6 :

انگاركن : تصوّر كن ، فرض کن

 

 خودآزمايي درس هفتم(سووشون) ص61

پراكنده ونامنظم دروكنيد تا مقداري محصول باقي بماند وخوش چين هاهم بهره أي ببرند .

نويسنده بامهارت خاصي مرگ مظلومانه سياوش به فرمان افراسياب رابهانه قرار داده است تا از اين طريق شهادت مظلومانه آزاديخواهان را به است عناصر ستمگر بيان كند مرگ اوعلاوه بر اينكه جنبه ي ملي دارد،جنبه ي مذهبي پيدا كرده است وياداور به شهاد ت رسيدن مظلومانه امام حسين وتمام شهداي كربلاست .

خوشه چيني كنايه از گداي

آفتاب تيغ كشيد كنايه از خورشيد طلوع كرد

رنگ شب پريده كنايه از صبح فرار رسيده است

خودروسخوان كنايه از صبح زود

كفري كردن كنايه از خشمگين وعصباني كردن

مثل ماري كه روي قلبش چنبر زده وخوابيده بود ،سربلند كرده وبه نيش زدن پرداخته است

تكليف دانش آموزان است

شلخته دروكنيد تا چيزي گيرخوشه چين ما بيايد.

آورده اند که ...

قَدَّسَ اللّهُ روحهَ : خدا روح او را پاک گرداند

زیر و زبر : تضاد و تکرار

خسته : مجروح و آزرده

افگار : آزرده ، زخمی ، خسته ، مجروح

مذّلت : خواری

سیر : کامل ، قید

هر که آن جا نشیند که خواهد و مرادش بُوَد ، چنانش کُشَند که نخواهد و مرادش نَبود .:هر که بر اساس خواسته و آرزوهای خود عمل کند باید در انتظار مرگ باشد واقعیّتی که مطمئناً برای او مطلوب و خواستنی نیست .

مقصود عبارت آن است که : کسی که مقام و جایگاه اصلی خود را نشناخت تنها بر اساس مراد و خواسته ی نفسانی عمل کند به مصیبتی غیر منتظره گرفتار می شود .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درس هفتم

                                            سووشون

نمادهای این داستان:

یوسف: نماد مبارزان راه آزادی میهن که به دست استعمارگران بیگانه و حاکمان زورگو شهید می شود

 زری:  نماد زنان و افراد معمولی جامعه که در اثر مشاهده شهادت آزادی خواهان ، از خواب غفلت بیدار شده و به افرادی مبارز تبدیل می شوند

صفحه 54  بند اول :

گندم ها مثل سیل طلا روی هم انباشته شده

مشبّه : گندم ها              

ادات تشبیه : مثل           

مشبّهٌ به : سیل طلا        

وجه شبه : رنگ زرد ، صفت مشترک طلا و گندم

نه خسته :‌ خدا قوّت

صفحه 54  بند دوم :

 زن های خوشه چین ، به قطار ، كنار مزرعه نشسته اند و سرشان به طرف مزرعه است .

زن های خوشه چین : كنایه از زن های فقیر و بی چیز            

به قطار : ردیف ، قید 

سرشان به طرف مزرعه است : كنایه از توجّه شان به گندم ها است .

چارقد : روسری               

صفحه 54  بند دوم :

شلخته : نامرتّب كسب كه كارهایش بی نظم و ترتیب است

شلخته درو كنید تا چیزی گیر خوشه چین ها بیاید . : كنایه از گشاده دست عمل كردن ، با روحیّه ی جوانمردانه عمل كردن

 جوال : ظرفی كه از پشم بافته شده باشد ( گونی )

صفحه 54  بند سوم :

عبا : 1- پوشش است از پشم و جز آن كه جلویش شكافته است و بر روی لباس می پوشاند ، 2- روپوش گشاد و بلند پشمی یا نخی كه در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد كه دست ها را از آن بیرون كنند و طبقه ی روحانیون و جز آنان آن را بر روی دوش اندازند ، 3- گلیم خطّ دار

پیشواز : استقبال

پشت آسیاب ، كشت صیفی اربابی است و از آبی كه آسیاب را می گرداند آبیاری می شود

صفحه 55  بند اول:

صیفی : منسوب به صیف            

صیف : تابستان

كشت صیفی : زراعتی كه در بهار و اوایل تابستان كارهای آن انجام می شود و حاصلش در تابستان و اوایل پاییز به دست می آید مانند خربزه و هندوانه

آبی ، آسیاب ، می گرداند : مراعات نظیر

یک قوری بندزده ی سیاه شده هم گوشه ی منقل هست

یک : صفت شمارشی     

بند زده : صفت مفعولی

سیاه : صفت بیانی ساده

قوری بند زده ی سیاه شده : قوری شكسته ی ترمیم شده                 

قوری : هسته

صفحه ی 55  بند 2 :

 جوال : مجازا‌ً كیسه ی گندم

انگار : مثل این كه           

صفحه 55  بند 3 :

پیر شوی ننه جان : آرزوی عمر طولانی كردن

عزّت : ارجمندی ، سرافرازی ، عزیزی ، ارجمند گشتن ، گرامی شدن

صفحه ی 55  بند 4 :

از نو : درباره  

صفحه 55  بند 5 :

تصدّق قد و بالات بشوم : فدایت شوم ، بلا گردانت شوم

امشب شب سوشون است . تلمیح به داستان سیاوش دارد : شب عزاداری

سوک : عزا ، غم ، مصیبت ، ماتم  

سوک : فرآیند واجی ابدال سوگ                

بلدچی : راهنما

خروس خوان : كنایه از صبح زود

دهل : كوس ، طبل بزرگ

 

صفحه ی 55  بند 6 :

سوشون : عزاداری با شیون و زاری، مراسم عزاداري سياوش كه هر ساله در استان فارس برگزار مي شود.

صفحه 55 بند 7 :

 آشكارا : واقعاً ، قید          

مال : حیوان

غلام شما ، محمّد تقی ، مال آورده            

غلام شما : نهاد            

محمّدتقی : بدل از نهاد

درخت گیسو : درخت كه موهای زنان عزادار را به عنوان عزا به آن وصل می كنند،نام درختي كه زبان فارس به آن دخيل مي بستند تا حاجت هايشان برآورده شود.  

بابت : به عنوان  

صفحه 55  بند 8 :

چانه اش گرم شده: كنایه از پرحرفی كردن

شربت گلاب ... انگوریش بابا ... روز سوشون و شبش ناهار و شام هم می دهند .

روز و شب : تضاد ، مراعات نظیر                 

روز و ناهار : مراعات نظیر  

شب و شام : مراعات نظیر

ناهار و  شام : تضاد ، مراعات نظیر

هیمه : هیزم                  

آتش می كنند : مجازاً آتش روشن می كنند 

یكهو : یک مرتبه ، ناگهان ، قید

رنگ شب پریده : كنایه از صبح زود ، هوا گرگ و میش است ، تشخیص

قربانش برم : مرجع ضمیر « ش » سیاوش               

بارالها : شبه جمله ، منادا ، اي خداي بزرگ

صفحه 56 ادامه ی بند 1 :

آفتاب تیغ كشید : كنایه از طلوع كردن خورشید ، تشخیص

تیغ : استعاره از پرتو خورشید

صفحه ی 56 بند 3 :

 تا بار و بند را ببندند و بچّه ها را سوار كنند ، به آنها رسیده ام

بارو بنه : توشه ی راه ، زاد راه       

به آنها رسیده ام : به آنها خواهم رسید ( مضارع محقق الوقوع )

مضارع محقق الوقوع : اگر بخواهند قطعی بودن عمل را در حال یا آینده ی نزدیک نشان دهنده گاهی از شکل ماضی مطلق برای زمان حال یا آینده استفاده می کنند و این همان مضارع محقق الوقوع است یعنی مضارعی که وقوعش قطعی است .

ولی نعمت : روزی دهنده  

نقل بگویم : قصّه بگویم

صفحه ی 56 بند 5 :

 قربانش بروم :  مرجع ضمیر «  ش » سیاوش

سی میدان : در این جا به معنی به طرف ، به سوی  

فكری است : در حال فكر كردن است

لعین : رانده شده ، نفرین شده                  

جركردن : جنگیدن ، درافتادن

صفحه ی 56 بند 6 :

آفتاب سرتاسر میدان را گرفته : مجازاً‌ روشن كرده ، تشخیص

سی چهل نفر می ریزند به سر مباركش      

سی : صفت شمارشی

چهل : صفت شمارشی

سی چهل : صفت مبهم

دل آدم از جا كنده می شود كنایه از بی قراری و اظهار ناراحتی كردن

صفحه ی56 بند 7 :

آخر عاقبت : سرانجام ، قید

اسبش را پی می كنند                 

پی کردن : قطع كردن رگ پا ، زدن در پای جلوی اسب

كت : شانه ، كتف

اسب لُخت مجازاً‌ بی زین 

شیهه كشیدن : فریاد كشیدن اسب

یكی از آن لعین ها لباس غضب بر كرده        

غضب : خشم مجازاً‌ رنگ قرمز

لباس غضب : كنایه از لباس قرمز رنگ

سوار و پیاده : تضاد

او هی می خورد زمین     

هی : مرتّب ، قید تكرار

سرو پكالش خینی می شود : سرو صورتش خونی می شود

نه خم به ابرو می آورد . : كنایه از ناراحت نشدن به روی خود نیاوردن

صفحه ی57 بند1:

 لعین : نفرین شده مجازاً‌ شمر .

بعد آن لعین از اسب پیاده می شود ، شمشیر می زند به نای مباركش : اشاره دارد به امام حسین و سیاوش

نای : گلو                       

صورتش را مثل گوسپند می پوشاند

صورتش : مشبّه

مشبّهٌ به : گوسپند : فرایند واجی ابدال                   

وجه شبه : می پوشاند    

قدرت خدا كارد نمی برد : تلمیح به داستان حضرت اسماعیل دارد

سرنا همچنین سوزناک می زند : تشخیص  

سرنا : نوعی نی ، از سازهای بادی که لوله ای دراز چوبی یا فلزّی با چند سوراخ است

صفحه ی 57  بند 2 :

ما زن ها كاه به سرمان می ریزیم : در مراسم سوگواری در بعضی از مناطق گِل یا كاه بر سر می ریزند ،  كنایه از عزاداری

خشت : آجر نپخته

صفحه ی57 بند 3 :

پلک هایش داغ شده : كنایه از این كه می خواهد گریه كند نزدیک است دست در گردن زن میان سال بیندازد و هم پای او گریه كند

دست و گردن : مراعات نظیر

هم پا با دست و گردن : ایهام تناسب                      

هم پا : همراه

 قاطر : استر

صفحه ی57 بند 4 :

زری و یوسف سوار اسب می شوند و هم عنان ، اسب می تازند

هم عنان : مجازاً همراه ، باهم ، دوشادوش

عنان : دهنه ، افسار

هم عنان با اسب : ایهام تناسب

صفحه ی 57 بند آخر :

 مردهای سیاه پوش : كنایه از مردهای عزادار

دسته دسته : قید ترتیب

حجله قاسم آوردند كه زری به دیدن آن خواست شیون بكشد امّا جلوی خودش را گرفت

حجله ی قاسم : نماد جوانی و ناكامی

حجله :1- اتاق آذین بسته  برای كسانی می گذارند كه جوان مرگ شده اند

قاسم پسر امام حسن (ع) است و تلمیح به داستان حضرت قاسم (ع) دارد .

شیون بكشد : فریاد بكشد

جلو خودش را گرفت : كنایه از این كار را نكرد .

صفحه ی 58 بند 1:

خان كاكا : آقا داداش                 

عیال : همسر

طواف : دور زدن ، گرد چیزی گشتن

جماعت در صحن سینه و زنجیر بزنند : كنایه از عزاداری كردن

موعظه كردن : وعظ كردن ، سخنرانی كردن

العیاذ بالله : پناه بر خدا

حرفش را هم نزنید : این كار نباید انجام دهید حتّی در گفتار

قشون : ارتش ، سپاه

بلوا : آشوب

صفحه ی 58  بند 2 :

هم قسم : هم پیمان

دستمان را بگذاریم روی دستمان : كنایه از كاری انجام ندهیم

تشییع كردن : همراهی كردن ، مشایعت

صفحه ی 58 بند 3 :

قدغن : ممنوع

آب از سر من یكی كه گذشت : اتّفاق است كه افتاده برای من دیگر فرقی نمی كند و كنایه از دچار نهایت بدبختی و مصیبت شدن

صفحه ی 58 بند 4 :

عجب روی ما سفید كردی ! : طنز و كنایه از ما را شرمنده كردی

عجب روی ما را سیاه كردی ! : آبرو برای ما نگذاشتی

ملّتفت : متوجّه

صفحه ی 58 بند 5 :

نعش : جنازه

منشین و تماشا کن : تماشا نکن   

صفحه ی 58 بند 6 :

ناكام : كسی كه به آرزویش نرسیده ، ناموفّق ، جوان مرگ

تا كردن : رفتار كردن ، مدارا كردن ، کنار آمدن

با رعیتش مثل یک برادر بزرگ تا می کرد : با رعیتش محترمانه برخورد می کرد

معذّب نكنید : عذاب ندهید ، آزار ندهید

صفحه ی 58 بند آخر :

ماری كه از دیشب روی قلبش چنبره زده بود و خوابیده بود سربلند كرد به نیش زدن

ما ر : استعاره از غم و اندوه از دست دادن همسر      

چنبره زده بود : حلقه زده بود

مار و چنبره زده بود : مراعات نظیر

سربلند كرد به نیش زدن : تازه شدن غم ، غم و اندوه به او هجوم آورده بود .

چراغ های ذهنش روشن بود : كنایه از كاملاً‌ آگاه بود ، فكر و حواسش خوب كار می كرد

چراغ های ذهنش : اضافه ی تشبیهی

هیچ كس در این دنیا نخواهد توانست این چراغ ها را خاموش كند : دیگر كسی نمی تواند این آگاهی را از او بگیرد .

صفحه ی 59 بند 1 :

 تأمّل كردن : فكر كردن

صفحه ی 59 خطّ 8 :

تضمین آیه ی قرآن « و لكم فی القصاص حیوةٌ یا اولی الالباب » : ای خردمندان ، حكم قصاص برای حفظ حیات شماست

صفحه ی 59 خطّ 13:

دست بیخ گلویش گذاشته : كنایه از تحت فشار قرار دادن

صدایش را بلندتر كند : كنایه از اعتراض كردن

صفحه ی 59 خطّ 19:

همه ی كارها افتاده دست زن و بچّه ها : كنایه از افتاده دست كسانی كه نمی فهمند

كُفری : جای ناراحتی بسیار است ، عصبانی

صفحه ی 59 خطّ 23:

علامت: علم مخصوصي است كه آن را معمولاً در ماه محرم پيشاپيش دسته هاي عزاداري به حركت در مي آورند

خطّ آخر صفحه ی 59 :

 كدام بلندگویی مردم شهر را این چنین به خیابان كشانده بود : تشخیص

صفحه ی 60 بند 1 :

متفرّق : پراكنده

صفحه ی 60 بند 4 :

یک جوان را به تیر غیب كشته اند : جوانی را كشته اند بدون آنكه قاتل او شناخته شده باشد .

صفحه ی 60 بند 5 :

 پروانه ی كسب : مجوز مغازه

صفحه ی 60 بند 6 :

انگاركن : تصوّر كن ، فرض کن

 

 خودآزمايي درس هفتم(سووشون) ص61

پراكنده ونامنظم دروكنيد تا مقداري محصول باقي بماند وخوش چين هاهم بهره أي ببرند .

نويسنده بامهارت خاصي مرگ مظلومانه سياوش به فرمان افراسياب رابهانه قرار داده است تا از اين طريق شهادت مظلومانه آزاديخواهان را به است عناصر ستمگر بيان كند مرگ اوعلاوه بر اينكه جنبه ي ملي دارد،جنبه ي مذهبي پيدا كرده است وياداور به شهاد ت رسيدن مظلومانه امام حسين وتمام شهداي كربلاست .

خوشه چيني كنايه از گداي

آفتاب تيغ كشيد كنايه از خورشيد طلوع كرد

رنگ شب پريده كنايه از صبح فرار رسيده است

خودروسخوان كنايه از صبح زود

كفري كردن كنايه از خشمگين وعصباني كردن

مثل ماري كه روي قلبش چنبر زده وخوابيده بود ،سربلند كرده وبه نيش زدن پرداخته است

تكليف دانش آموزان است

شلخته دروكنيد تا چيزي گيرخوشه چين ما بيايد.

آورده اند که ...

قَدَّسَ اللّهُ روحهَ : خدا روح او را پاک گرداند

زیر و زبر : تضاد و تکرار

خسته : مجروح و آزرده

افگار : آزرده ، زخمی ، خسته ، مجروح

مذّلت : خواری

سیر : کامل ، قید

هر که آن جا نشیند که خواهد و مرادش بُوَد ، چنانش کُشَند که نخواهد و مرادش نَبود .:هر که بر اساس خواسته و آرزوهای خود عمل کند باید در انتظار مرگ باشد واقعیّتی که مطمئناً برای او مطلوب و خواستنی نیست .

مقصود عبارت آن است که : کسی که مقام و جایگاه اصلی خود را نشناخت تنها بر اساس مراد و خواسته ی نفسانی عمل کند به مصیبتی غیر منتظره گرفتار می شود .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نكات مهم درس ششم گيله مرد

درس ششم

گيله مرد

 

 

نکات مهم درس گیله مرد (ص 43 تا 53)

نمادهای این درس:

گیله مرد نماد مبارزان آزادی خواه

 مأمور اوّل(محمدولی)، نماد حاکمان زورگو

 مأمور دوم(بلوچ)، نماد افراد فرصت طلب و رشوه گیر در حکومت

 صغری: نماد ایران که به دست بیگانگان و حاکمان داخلی نابود شده است

 جنگل: نماد جامعه بی قانون

 باد و باران: نماد ظلم و ستم شدید و فراگیر.

ص 43: در پاراگراف اول

داستان آرایه ی تشخیص وجود دارد.  (به باد، باران، درختان کهن، نهرها شخصیت داده است. )

هنگامه کردن: سر و صدا کردن ،شلوغي،معركه،غوغا

 چنگ انداختن : کنایه از حمله کردن

 افسار گسیخته: کنایه از وحشی و نا آرام

 تمام پاراگراف اول رمز و نماد است و اشاره به آشوب های اجتماعی و سیاسی  در جامعه دارد.

ص44: پاراگراف  اول:

بوران: باران يا برفي كه با باد همراه باشد

نيم تنه: لباس كوتاه كه قسمت بالاي تن را بپوشاند

 

ص44: پاراگراف دوم:

 دل پُر داشتن، کنایه از ناراحت بودن، کینه ی کس را به دل داشتن

پاراگراف چهارم:

تولم: نام ناحيه اي در گيلان

 گوشش بدهکار نبود: توجّه نمی کرد

 حساب کهنه پاک می کرد:  کنایه تسویه حساب می کرد ، تلافی می کرد، انتقام، عقده گشايي

ص45: پاراگراف دوم:

 کومه: کلبه، آلونک

 ملّاکین: صاحبان زمین زراعتی فراوان و بزرگ 

مثل مور وملخ: كنايه از كثرت و فراواني

پاراگراف سوم:

 پول و پله: مركب اتباعي

تفتیش: جستجو ، تجسّس

 امنیه ها: نیروها و مأموران اطّلاعاتی

  به جیب زدن: کنایه از دزدیدن

ص46: پاراگراف اوّل:  

کروج: انباري براي  نگه داشتن برنج

 فكر تازه اي به کلّه اش زد: کنایه از به فکرش رسید .

پاراگراف دوم:

باد دست بردار نبود:تشخيص

مشت مشت باران را توي گوش و چشم مأموران و زنداني مي زد: اغراق

غرّش آب هاي غليظ مرغابي هاي وحشي را خفه مي كرد: واج آرايي

 ذرع: واحد اندازه گیری طول در قدیم (معادل  40/1متر)،گز

يك موج باد: استعاره مكنيه

  خشاخش :نام آوا  

پاراگراف سوم:

 طارمی:   نرده ي چوبي يا آهني كه اطراف محوّطه  يا باغي نصب كنند.

ص46پاراگراف آخر:

نفير: فرياد ،ناله

فغان: آه،ناله،بانگ،فرياد

ص 47پاراگراف اول:

راه آزادي و زندگي:اضافه ي تشبيهي

فقط سايه ي او .....به روي گيله مرد بسته است: كنايه عملي نشدن كار و ممكن و ميسر نشدن آن

ص 47پاراگراف سوم:

هيبت: بيم ،ترس

متوحش: ترسان

ياغي: سركش،نافرمان

ص49: پاراگراف سوم:

 علمدار و لاور ، هردو به معنی رهبر هستند.

ص50: پاراگراف اول:

 بهره: حق مالك،قسمت صاحب زمين   

ص51: پاراگراف دوم:

مزدت را ميذارم كف دستت: نتيجه ي عملت را خواهي ديد.

 رَجَز بخوان: كنايه از خودستايي كردن ،اين جا تمسخر و تحقير محمد ولي است

 جرز: دیوار کاه گلی اتاق

ص51: پاراگراف آخر:

تلكه كردي؟:پول يا مالي را با مكر و فريب از كسي به دست آوردن.

حالا هفت كفن هم پوسونده بودي: مدت ها پيش مرده بوديد.

هزار مرتبه قرآن را مهر كرديد: شما بي اعتقاد هستيد.

ص52: پاراگراف اول:

 تپق زدن: لکنت زبان داشتن، کلمات را درست تلفظ نکردن در اثر عجله و ترس

ص52: پاراگراف پنجم:

 لابه: تضرع و التماس ،اظهار عجز

 تعجیل: عجله

 وکیل باشی: نماینده ی نیروی انتظامی

 

خود آزمايي درس ششم  ص 53

1 – التماس وعجرولابه محمد ولي وقتي كه گفت : من پنج بچه دارم و… اودلش به حال بچه هاي او سوخت وراضي نمي شد بچه هاي او مثل فرزند خودش بي سرپرست شوند .       

 

2-نويسنده   با هنرمندي خاص وبه كمك توصيف طبيعت نا آرا م وخشن وغرش بادهاي شديد وصداي شيون زن و…اوضاع اجتماعي وسياسي عصر خود را به تصوير بكشد از جمله :‌ زد وبند زمين داران ودولت مركزي براي سركوب حركت مردم ، خود كامگي استبداد حاكمان زمان خود،فقر وناآگاهي حاكم بر جامعه همدستي اربابان با دولت براي سركوبي مردمي ، فساد وسيستم حكومتي ونظامي .

 

3-الف:مي خواست شاهد نداشته باشد زيرا او با ظلم وآدم كشي هاي خان بزرگ شده است كه به اوگفته بود هرگاه گيله مرد خواست فرار كند اورا بكشد

ب:به گمان اين كه اومحمد ولي است وازمعامله اوباگيله مرد آگاه شده است به همين دليل  گيله مرد رامي كشد

ج:چون اوگيله مرد راشناخت ومي خواست شاهد نداشته باشد زيرا اومي ترسيد كه بعدها   گيله مرد ،مسائل را فاش كندودوباره او(محمد ولي ) اسير شود

4-اوفضاسازي مي كند واين صدا تداعي كننده كشته شدن زن گيله مرد وظلم وستم هايي دوران ستم شاهي است كه به مردم شده است وتمام صداها ، صداي باد ،باران وبيقراري درختان هركدام نمادي ازظلم دوران (ارباب رعيتي ) است واين فضا سازي نشان دهنده آن است كه انگيزه اصلي عصيان گيله مرد ظلم وستم هايي است كه بر گيله مرد ومردمان آن عصر رفته است .

 

5-محمد ولي نماد مهره حكومتي وانسان زورگور وبي رحم ووابسته ي حكومت ومجري خواسته هاي حاكمان وبي اختيار كه تمام قدرتش اسلحه اش است وبدون آن هيچ است

گيله مرد نماد انسان مهربان، مبارز و عدالت خواه ، شجاع ومدافع حق است.

مامور دوم نماد انسان مردد ،ضعيف النفس ، ناآگاه به مسائل اجتماعي جامعه خود ،اغفال شده عقيد ه اي ومزدوري كه ثمره ظلم وشرايط اجتماعي است واز سردرد وگرفتاري به اين شغل شوم ،تن داده است.-----

 

خود آزمايي درس كباب غاز ص42

خود آزمايي  درس پنجم كباب غاز ص42

1-از ماست كه برماست يعني سرچشمه بسياري ازبلاها وبدبختي ها خود انسان است

2-آنجاكه ميزبان به مهمانان اصرار مي كند از كباب غاز كه شكمش را از آلوي برنمان پركرده اند   بخورند به تصور اينكه هنوز بر سر قرار قبلي خود مي باشد واز آن نمي خورد ولي بر خلاف انتظار به محض اينكه ميزبان چنين حرفي مي زند مصطفي اختيار خود را از دست داده  شروع به خوردن كباب غاز مي كند وبقيه ميهمانان هم به تبع او به جان غاز مي افتد ودريك چشم به جان غاز مي افتد ودريك چشم به هم زدن همه آن را مي خورند .

3- او از سبك نثر ساده و محاوره أي استفاده كرده است و با آوردن طنز وضرب المثل مختلف و اصطلا حات عاميانه   توصيفات جزيي كنايات و.. مطالب انتقادي خود را بيان كرده است

 

4-جلو كسي درآمدن : درست ومناسب پذيرايي كردن

سماق مكيدن : بيهوده منتظرماندن

شكم را صابون زدن : به خود اميد وعده دادن

چند مرده حلاج بودن : چه اندازه توانايي و كارايي انجام دادن كاري را داشتن / كاري را دور از انتظار انجام داده .

 

5-الف: اين آدم بي چشم و رو كه از امام زاده داود وحضرت عبدالعظيم قدم آن طرف تر نگذاشته بود از سرگذشت هاي خود در شيكاگر ومنچستر وپاريس وشهرهاي ديگري از اروپا وآمريكا چيزها حكايت مي كرد و…      ص  37

 

ب: در همان حين بخور بخور كه منظره ي فناوزوال غازخدا بيامرز   مرا به ياد بي ثباتي فلك بوقلمون وشقاوت مردم دون ومكروفريب جهان پتياره وو قامت اين مصطفاي بد قواره انداخته بود..

 

ج : مانند قحطي زدگان به جان غازافتادند ودريك چشم به هم زدن گوشت واستخوان غازماده مرده مانند گذشت واستخوان شترقرباني دركمركش حلترم وكتل وگردنه ي يك دوجين شكم وروده مراحل مضغ وبلع وهضم وتحليل راپيموده يعني به زبان خودماني رندان چنان كلكش را كندند كه گويي هرگز غازي قدم به عالم وجود ننهاده بود ! .

 

6-قرار ومرار  ،  خرت وپرت تازه،    شكوم ندارد ،  واثرقيد ،  غفلتا فزش در رفت درست كيفور شده بودم  ، هيچ برو وبرگرد نداشت

 

7- روزي زسر سنگ عقابي به هوا خاست         اندرطلب طعمه پروبال بياراست

برراستي بال ونظركرد وچنين گفت                امروز همه روي جهان زير پرماست .

براوج چوپروازكنم ازنظرتيز            مي بينم اگر ذره أي اندرتك درياست

گربرسرخاشاك يكي شيشه بجنبد     جنبيدن آن پشه عيان درنظر ماست

         مني كرد وزتقدير نترسيد       بنگركه ازاين چرخ جفا پيشه چه برخاست

ناگه زكمينگاه يكي سخت كماني      تيري زقضابر بگشاد برو راست

بربال عقاب آمدآن تيرجگردوز         وزابرمرورا به سوي خاك فروكاست

برخاك بيفتاد وبغلتيد چوماهي          وانگاه پرخويش گشاد ازچپ واز راست

گفتاعجب است اين كه زچوبي وزآهن     اين تيزي وتندي وپريدن زكجا خاست

زي تيرنگه كرد وپرخويش برو ديد             گفتا كه ناليم كه از ماست كه برخاست                      ناصر خسرو

 

پيام هردو درس يكي است كه گاهي منشا بدبختي هاومشكلات از خود انسان است.