خودآزمایی ادبیات فارسی 2 (نیم سال اول)
خودآزمايي درس اول ص5
1- اي كريمي كه بخشنده ي عطايي واي حكيمي كه پوشنده ي خطايي .
-در دل هاي ما جز تخم محبت مكار وبرتن وجان هاي ما جز الطاف و مرحمت خود منگار .
- به نام آن خدايي كه نام او راحت روح است وپيغام او مفتاح وفتوح است .
- سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است وذكر او مرهم دل مجروح است .
2- اعمال انسان ، تلميح دارد به حديث «الدنيا مزرعه الاخره»
3- اشاره دارد به ضربت خوردن حضرت علي (ع) وبه شهادت رسيدن ايشان به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادي وحضرت علي (ع) به امام حسن (ع) دستور داد كه با او مدارا كنند .
4- بيت هشتم (( نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحيّرم چه نامم شه مُلك لافتي را ))
5- منظور از پيام آشنا در بيت حافظ(( معشوق وخدا )) وآشنا «عاشق وخود حافظ » است . ولي در اين شعر كه شهريار آن را از حافظ تضمين كرده است منظور از پيام آشنا «حضرت علي(ع) »و آشنا «خود شهريار» مي باشد .
6- الف: هركاري كه با نام خدا آغازنشود ، ابتر است. اشاره دارد به حديث «كُلُّ امرٍذي بالٍ
لَم يَبدأُ فيه بِبِسمِ الله فَهُوَ ابتر
ب : در درس ناله ي مرغ اسير ومرغ گرفتارسال اول :
7-آن كسي راكه دراين ملك سليمان كرديم ملت امروزيقين كرد كه اواهريمن است
به يكي از داستان هاي حضرت سليمان اشاره دارد .
ج )بيسستون برسرراهست مبادازشيرين خبري گفته و غمگين دل فرهاد كنيد
( به داستان شيرين و فرهاد اشاره دارد)
7- الهي يكتاي بي همتايي ، قيوم توانايي ، برهمه چيز بينايي، درهمه حال دانايي ، ازعيب مصفايي ،ازشرك مبرايي ،اصل هردوايي ،داروي دلهايي.
الهي ازما هركه را بيني معيوب بيني ،هر كرداربيني همه با تقصير بيني ،بااين همه باران رحمت تو باز نايستد و جز گل كرم نرويد .
الهي غافلانيم نه كافرانيم ، صمدا به بركت نواختگان حضرت تو وبه بركت گداختگان هيبت تو ،الهي به بركت متحيران جلال تو و به بركت مقهوران قهرتو كه ما را به صحراي هدايت آري واز اين وحشت آباد(دنيا ) به روضه اقدس رساني .
(از كتاب مجموعه مناجاتهاي خواجه عبدا..انصاري) ص:22، 21، 75
خود آزمايي درس دوم( رستم واشكبوس) ص11
1-به خاك افكندن :كنايه ازشكست دادن ، كشتن ونابود كردن
2- الف . تهمتن برآشفت و باتوس گفت كه رُهّام را جــام باده ست جفت
ب- كُشاني بدو گفت :با تو سليـــــح نبينم همي جز فســــوس و مزيح
ج- بدو گفت :خندان كه نــام تو چيست تن بي سرت را كه خواهد گريست
د – به شهر تو شيــــــرونهنگ وپلنگ سوار اندرآيينه هـــر سه به جنگ
هم اكنون تو را أي نبــــــرده سوار پياده بيـــــامـوزمــــت كارزار
و- بخنديد رستـــــــم به آواز گفــت كه بنشين كنـــار گران مايه جفت
سزد گر بداري ســـــــرش در كنار زماني برآســايي از كــــــارزار
3- الف: زمينه داستاني : كل ماجرا به صورت داستاني بيان شده است
ب: زمينه فرق عادت : چو بوسيد پيكان سر انگشت اوي گذركردبرمهره ي پشت اوي
ج: زمينه قهرماني : جنگ ونبرد تن به تن نشانگر زمينه قهرماني است
د: زمينه ملي : دفاع رستم ازكشوروطن خود بيانگر زمينه ي ملي است
4-تو مركز سپاه را با نهايت دقت نگهدار يا تو مركز سپاه را به نظم وترتيب حفظ كرد يا مقررفرماندهي را منظم كن
5- پياده نديدي كه جنگ آورد سرسر كشان زيرسنگ آورد
بدو گفت خندان كه نام تو چيست تن بي سرت را كه خواهد گريست
به شهرتوشيرونهنگ و پلنگ سواراندر آينه هرسه به جنگ ؟
6- الف: كمان را به زه كردزواشكبوس تن لرزلرزان ورخ سندروس
به رستم برآنكه بباريد تير تهمتن براوگفت برخيره خير
همي رنج داري تن خويش را دو بازي وجان بد انديش را
ب: تهمتن چنين داد پاسخ بدوي كه أي بيهده مرد پرخاش جوي
پياده نديدي كه جنگ آورد سرسركشان زيرسنگ آورد
7- براو راست خم كرراست فروش ازخم چرخ چا چي بخاست ))واج آرايي درصامت (خ چ)
مرا مادرم نام مرگ تركرد زمانه مراپنگ ترگتو كرد واج آرايي درصامت ((م وت))
8- به گرزگران دست برد اشكبوس زمين آهنين شد سپهرآبنوس
چو بوسيد پيكان سرانگشت اوي گذركرد برمهره ي پشت اوي
بشد تيزرهام با خودوگير همي گرد رزم اندرآمد به ابر
بزد بر بروسينه ي اشكبوس سپهرآن زمان دست اوداد بوس
درس سوم ( حمله ي حيدری )
1- خشمگين شدن نشان دادن خشم شديد
2- هژبر ژيان وشيراله وشيرخداوشجاع غضنفرواستعاره از حضرت علي (ع)
3-چون شاعربه بازآفريني يك ماجراي تاريخي دست زده است واز حماسه طبيعي شاهنامه فردوسي تقليد كرده است يعني تنها شكل ظاهر آن را به سمت وسوي حماسه طبيعي سوق داده است وبه همين دليل (جنبه هاي ملي واسطوره أي درآن وجود ندارد وبيشتر صحنه هاي آن ساختگي است واصالت حماسه درآن ديده نميشود )
4-نمونه اي از حماسه ي مصنوعي شهنشاه نامه فتحعلي خان / مختارنامه/ ظفرنامه مستوفي / خاوران نامه ي ابن حسام يوسفي كه شرح جنگهاي حضرت علي ع است
5 – 13 بيت 13 اله وا دها چون حروف قافيه مشترك ندارند
سپربر سر آورد شيراله علم كرد شمشير آن اژ دها
6-محتوای کلّی هر دو شعر یکی است: نبرد میان حضرت علي ( ع ) و عمرو بن عبدود
شعر «حمله ی حیدری» از نظر جوهر شعری و طرز بیان ضعیف تر از شعر مولاناست.
مولوي شخصيت والاي حضرت علي ( ع )توصيف كرده ونتيجه اخلاقي گرفته است ولي با ذل مشهدي فقط جنبه ي حماسي وشهامت حضرت علي ع را بيان كرده است
شعر مولوي بيشتر جنبه ي تعليمي در راستاي پند وموعظه است ولی حمله ی حیدری از نوع ادبیات حماسی است.
قالب هر دو مثنوي است
خودآزمايي درس چهارم ( بچه هاي آسمان ) ص26
1- چون جايزه نفر سوم علا وه بر نشان مسابقه و جام پيروزي ويك هفته اردوي رامسر – يك جفت كفش ورزشي بود , علي مي خواست نفر سوم شود تا كفش را ببرد و آن را به خواهرش بدهد .
2- آنجا كه مي نويسد : عده أي از خانواده ها از بچه هاي خود عكس و فيلم مي گيرند وگروهي هم با آب وشيريني و آب ميوه از بچه هاي خود پذيرايي مي كنند .اما علي مات ومبهوت فضاشده است وبا كفش كهنه اش اطراف را تماشا مي كند .
3- به علت قداست وخلوص نيت و ايثار وفداكاري واز خود گذشتگي علي و زهرا به خصوص علي به نوعي آنها را مقدس كرده است كه رفتار آنان نوري از انوار ذات الهي است و آسماني است نه زميني .
4و5 تكليف دانش آموز است .
خودآزمايي درس پنجم (کباب غاز)ص42
1 -از ماست كه برماست يعني سرچشمه بسياري ازبلاها وبدبختي ها خود انسان است
2 -آنجاكه ميزبان به مهمانان اصرار مي كند از كباب غاز كه شكمش را از آلوي برغان پركرده اند بخورند به تصور اينكه هنوز بر سر قرار قبلي خود مي باشد واز آن نمي خورد ولي بر خلاف انتظار به محض اينكه ميزبان چنين حرفي مي زند مصطفي اختيار خود را از دست داده شروع به خوردن كباب غاز مي كند وبقيه ميهمانان هم به تبع او به جان غاز مي افتد ودريك چشم به جان غاز مي افتد ودريك چشم به هم زدن همه آن را مي خورند .
3 - او از سبك نثر ساده و محاوره اي استفاده كرده است و با آوردن طنز وضرب المثل مختلف و اصطلا حات عاميانه توصيفات جزيي كنايات و.. مطالب انتقادي خود را بيان كرده است
4 -جلو كسي درآمدن : درست ومناسب پذيرايي كردن
سماق مكيدن : بيهوده منتظرماندن
شكم را صابون زدن : به خود اميد وعده دادن
چند مرده حلاج بودن : چه اندازه توانايي و كارايي انجام دادن كاري را داشتن / كاري را دور از انتظار انجام داده .
5 -الف: اين آدم بي چشم و رو كه از امام زاده داود وحضرت عبدالعظيم قدم آن طرف تر نگذاشته بود از سرگذشت هاي خود در شيكاگو ومنچستر وپاريس وشهرهاي ديگري از اروپا وآمريكا چيزها حكايت مي كرد و… ص 37
ب: در همان حين بخور بخور كه منظره ي فناوزوال غازخدا بيامرز مرا به ياد بي ثباتي فلك بوقلمون وشقاوت مردم دون ومكروفريب جهان پتياره وو قاحت اين مصطفاي بد قواره انداخته بود..
ج : مانند قحطي زدگان به جان غازافتادند ودريك چشم به هم زدن گوشت واستخوان غازماده مرده مانند گذشت واستخوان شترقرباني دركمركش حلتوم وكتل وگردنه ي يك دوجين شكم وروده مراحل مضغ وبلع وهضم وتحليل راپيموده يعني به زبان خودماني رندان چنان كلكش را كندند كه گويي هرگز غازي قدم به عالم وجود ننهاده بود ! .
6-قرار ومدار ، خرت وپرت تازه، شكوم ندارد ، واترقيده اند ، غفلتاً فنر ش در رفت درست كيفور شده بودم ، هيچ برو وبرگرد نداشت
7- روزي زسر سنگ عقابي به هوا خاست اندرطلب طعمه پروبال بياراست
برراستي بال ونظركرد وچنين گفت امروز همه روي جهان زير پرماست .
براوج چوپروازكنم ازنظرتيز مي بينم اگر ذره اي اندرتك درياست
گربرسرخاشاك يكي شيشه بجنبد جنبيدن آن پشه عيان درنظر ماست
بسیار مني كرد وزتقدير نترسيد بنگركه ازاين چرخ جفا پيشه چه برخاست
ناگه زكمينگاه يكي سخت كماني تيري زقضابر بگشاد برو راست
بربال عقاب آمدآن تيرجگردوز وزابرمرورا به سوي خاك فروكاست
برخاك بيفتاد وبغلتيد چوماهي وانگاه پرخويش گشاد ازچپ واز راست
گفتاعجب است اين كه زچوبي وزآهن اين تيزي وتندي وپريدن زكجا خاست
زي تيرنگه كرد وپرخويش برو ديد گفتا كه ناليم كه از ماست كه برخاست ناصر خسرو
پيام هردو درس يكي است كه گاهي منشا بدبختي هاومشكلات از خود انسان است.در شعر ناصر خسرو ،عقاب دچار غرور و خودخواهی است ولی قهرمان کباب غاز ندانم کاری و عملکرد نادرست او باعث شکست او می شود.
خود آزمايي درس ششم ص 53
1 – التماس وعجرولابه محمد ولي وقتي كه گفت : من پنج بچه دارم و… اودلش به حال بچه هاي او سوخت وراضي نمي شد بچه هاي او مثل فرزند خودش بي سرپرست شوند .
2-نويسنده با هنرمندي خاص وبه كمك توصيف طبيعت نا آرا م وخشن وغرش بادهاي شديد وصداي شيون زن و…اوضاع اجتماعي وسياسي عصر خود را به تصوير بكشد از جمله : زد وبند زمين داران ودولت مركزي براي سركوب حركت مردم ، خود كامگي استبداد حاكمان زمان خود،فقر وناآگاهي حاكم بر جامعه همدستي اربابان با دولت براي سركوبي مردمي ، فساد وسيستم حكومتي ونظامي .
3-الف:مي خواست شاهد نداشته باشد زيرا او با ظلم وآدم كشي هاي خان بزرگ شده است كه به اوگفته بود هرگاه گيله مرد خواست فرار كند اورا بكشد
ب:به گمان اين كه اومحمد ولي است وازمعامله اوباگيله مرد آگاه شده است به همين دليل گيله مرد رامي كشد
ج:چون اوگيله مرد راشناخت ومي خواست شاهد نداشته باشد زيرا اومي ترسيد كه بعدها گيله مرد ،مسائل را فاش كندودوباره او(محمد ولي ) اسير شود
4-اوفضاسازي مي كند واين صدا تداعي كننده كشته شدن زن گيله مرد وظلم وستم هايي دوران ستم شاهي است كه به مردم شده است وتمام صداها ، صداي باد ،باران وبي قراري درختان هركدام نمادي ازظلم دوران (ارباب رعيتي ) است واين فضا سازي نشان دهنده آن است كه انگيزه اصلي عصيان گيله مرد ظلم وستم هايي است كه بر گيله مرد ومردمان آن عصر رفته است .
5-محمد ولي نماد مهره حكومتي وانسان زورگور وبي رحم ووابسته ي حكومت ومجري خواسته هاي حاكمان وبي اختيار كه تمام قدرتش اسلحه اش است وبدون آن هيچ است
گيله مرد نماد انسان مهربان، مبارز و عدالت خواه ، شجاع ومدافع حق است.
مامور دوم نماد انسان مردد ،ضعيف النفس ، ناآگاه به مسائل اجتماعي جامعه خود ،اغفال شده عقيد ه اي ومزدوري كه ثمره ظلم وشرايط اجتماعي است واز سردرد وگرفتاري به اين شغل شوم ،تن داده است.-----
خودآزمايي درس هفتم(سووشون) ص61
1.پراكنده ونامنظم دروكنيد تا مقداري محصول باقي بماند وخوش چين هاهم بهره أي ببرند .
2.نويسنده بامهارت خاصي مرگ مظلومانه سياوش به فرمان افراسياب رابهانه قرار داده است تا از اين طريق شهادت مظلومانه آزاديخواهان را به است عناصر ستمگر بيان كند مرگ اوعلاوه بر اينكه جنبه ي ملي دارد،جنبه ي مذهبي پيدا كرده است وياداور به شهاد ت رسيدن مظلومانه امام حسين وتمام شهداي كربلاست .
3.خوشه چيني كنايه از گدایي
آفتاب تيغ كشيد كنايه از خورشيد طلوع كرد
رنگ شب پريده كنايه از صبح فرار رسيده است
خودروسخوان كنايه از صبح زود
كفري كردن كنايه از خشمگين وعصباني كردن
4.مثل ماري كه روي قلبش چنبر زده وخوابيده بود ،سربلند كرده وبه نيش زدن پرداخته است
5.تكليف دانش آموزان است
6.شلخته دروكنيد تا چيزي گيرخوشه چين ما بيايد.
خودآزمايي درس هشتم(كلبه عمو تم ،ترامي خوانم) ص73
1-دادن غذاي خودش به ديگران ، شلاق نزدن به همنوعانش وقتي او را عبور
به شلاق زدن كردند ، ازضعفا و نوميدان دلجويي كردن بعد ازهمه آمدن وسهم
را كمتر گرفتن ، پر كردن سبد بيماران وضعيفان مزرعه وخود را به فطر انداختن و…
3- خشونت وسنگدلي را لازمه ي اين كار دانست تابتواند بيشتر وبي رحمانه تر از بردگان كاربكشد زيرا هر وقت انسان را از شخصيت واقعي خودش بگيرند مي توانند از اوانسان خشني درست كنند وچنين انساني دراختيار ارباب قدرت قرار مي گيرد ارباب هم فكرمي كرد عمو تم ازرفتارخشونت آميزارباب مي ترسد ومطابق ميل او عمل مي كند واز اين طريق مي تواند از بردگان بيشتروبي رحمانه تر كار بكشد اما برخلاف تصور او عمو تم انساني مهربان ودلسوز بود وبا انديشه هاي ظالمانه ارباب او بسيار فاصله داشت .
4- وقتي ارباب او را وادار كرد كه به زن برده شلاق بزند عمو تم از اين كار امتناع كرد . ارباب ضربات شلاق به او زد واز او خواست كه به زن برده شلاق بزند واو را تهد يد به كشتن ومرگ مي كرد عمو تم به اوگفت : ( هنگامي كه جسم را كشتيد ديگر كاري از دستتان بر نمي آيد وپس ازآن ابديت دركار است ). يعني نهايت قدرت تو كشتن جسم من است و با روحم نمي تواني كاري كني . اين جمله به شدت ارباب ستمگر را عصباني كرد .
5- آنجا كه مي گويد (( اي ارباب وقتي جسم مرا مي كشيد پس از آن ابديت در كار است .)) تا زنده ام وقت وجسم من دراختيار شماست اما روانم را نمي توانم به وجود فنا پذيري بسپارم . آن را براي خداوند محافظت مي كنم ودستورات … را برهمه چيز مقدم مي شمارم همه شكنجه هاي تو راتحمل مي كنم چون آنها وسيله اي خواهند بود كه هرچه زودتر به دياري كه بايد به آنجا بروم ، روانه شوم وخداوند قادر وتوانا ياور من است . ))
6- تكليف دانش آموزان است .
7- ما از گذشته ،ملّتی مبارز ،مقاوم و پایدار بوده ایم. این مبارزه جویی امری جدید و امروزی نیست .
خودآزمايي درس نهم ( دربيابانهاي تبعيدو…) ص77
1- سرگرداني دركوه وبيابان، وسنگلاخ ، خراب شدن خانه ها وويراني آبادي ها رها شدن اجساد مردم، در بيابان وطمعه كركس ها شدن ، بمباران وتهاجم هوايي وزميني نابودي مزارع ، تيرباران كردن زنان توسط غاصبان اسرائيلي و…
2- الف : أي خونين چشم وخونين دست / به راستي كه شب رفتني است .
نه اتاق توقيف ماندني است / ونه حلقه هاي زنجير .
ب: مرد ، ولي رم نمرده است / با چشم هايش مي جنگد
و دانه هاي خشكيده خوشه أي / دره ها را از خوشه ها لبريز خواهد كرد .
3- سروده هاي صلح وشادي : وحي وپيام الهي پيامبران وكلام خداوندي
چوپانان : پيامبران الهي
4- نماد صلح وآشتي وامنيت / پرچم كشور فلسطين
5- نرون مرد ، امارم نمرده است ظلم وستم نابود شدني است ودرهيچ دوراني پايدار نمي ماند وحق وعدالت همواره باقي خواهد ماند يا ظلم رفتني است اما سرزمينها باقي است .
يا اسرائيل نابود مي شود و فلسطين باقي خواهد ماند .
چشم هايش مي جنگد يعني مردم فلسطين با آگاهي وشناخت با دشمن مي جنگد.
خودآزمايي درس دهم ( دخترك بينوا ) ص86
1- دسته ي سطل را به صدا درآورد / با صداي بلند شمارش مي كند كه براي او جانشين يك رفيق مي شود .
2- ذوقي است مثل : بالاي سرش آسمان ازابرها ي سياهي شبيه به دودهاي متراكم پوشيده بود . به نظرمي رسيد كه نقاب حزن انگيز برسر اين كودك فرو آمده است .
علف هاي بلند زير نسيم مثل مار ماهي پيچ وتاب مي خورند . درخت هاي خاردار مانند بازد هاي طويلي كه مسلح به چنگال ومهياي گرفتن شكارباشند به هم مي پيچند چند خلنگ خشك كه گويي به دست باد رانده مي شوند ، شتابان مي گذشتند مثل اين بود كه با وحشت از جلو چيزي كه مي رسد ، مي گريختند و…
3- كنار اوآب كه درسطل حركت ميكرد دايره هايي خود تشكيل مي داد كه به مارها ي سفيد شباهت داشت .
ابرهاي آسمان بالاي سرش را چون نقاب حزن انگيز ظلمت بر سر خود مي ديد
شاخه هاي عظيم به وضع موحش سيخ ايستاده بودند . بوته هاي خار سوت مي زدند علف هاي بلند زير نسيم مثل مارماهي پيچ وتاب مي خوردند . شاخه هاي بلند درختان خاردار مثل بازوهاي دراز مسلح به چنگال آماده ي گرفتن شكاربودند . علف هاي خشك جارو درمقابل باد گويي از ترس چيزي در حال فرار هستند . از هر طرف فضا هاي غم انگيز امتداد داشت و…
4- * زن نفرت انگيز بادهاي هم چون دهان كفتار وچشماني بر افروخته از غضب * زن تنارديه گفت : دختر برو براي اسب آب ببر . كوزت با صداي ضعيفي گفت خانم آب نداريم . زن تنارديه در كوچه را گشود ، راه را به وي نشان داد و گفت : خيلي خوب ، برو آب بيار وغرغر كنان گفت : اگر اين جا آب نيست در چشمه هست … و فرياد زد ا برو !
5- تكليف درسي
خودآزمايي درس يازدهم مائده های زمینی
1-نا تانائيل ، آرزو مكن كه خدا را در جايي جز همه جابيابي هر مخلوقي نشان از خداست وهيچ مخلوقي اورا هويدا نمي سازد .
2-ما همگي اعتقاد داريم كه بايد خدا كشف كرد. دريغا كه نمي دانيم هم چنان كه درانتظار اوبه سر مي بريم ،به كدام درگاه نيازآوريم ،سرانجام اين طور نيز ميگوئيم كه اودر همه جاهست ،هر جاونايافتني است.
3-هر دوبه زبان هنر يك مطلب رابيان مي كنند ومنظور اين است كه بينش ،ديد ، زاويه اي كه انسان بر روي طبيعت مي گشايد مهم تر ازآن چيزي است كه مي بينيد.